به وب سایت ما خوش آمدید
این سالن هیچ فعالیتی در زمینه همسریابی موقت یا دائم ندارد ،لطفا در این مورد تماس نگیرید

 عشق چیست؟

صفحه اصلی / مقالات / عشق /  عشق چیست؟

عشق چیست

روانشناسی عشق

كسانیكه به دیگران عشق می ورزند، با عشق ورزیدن، زندگی دیگران را با شادی، سرزندگی و فهم یا درك كه بخشی از وجود آنهاست، پر می كنند. زمانی كه همه این چیزهای خوب، زندگی فرد را در برگرفت، آن احساسات را بروز می دهد، شادی تولدی نو می بخشد كه می تواند بین هر دو آنها تقسیم شود. بنابراین با عشق ورزیدن، مردم به طور غیرارادی عشق را دریافت می كنند، ولو اینكه آنها با این قصد و غرض عشق نورزیده باشند.
 

عشق از نظر بیولوژی


فردی ممكن است روابط جنسی با شریکش داشته باشد و یک كشش قوی نسبت به او احساس كند. اما این کشش عشق نیست بلکه نتیجه ترشحات هورمون های جنسی در بدن اوست. در موارد زیادی یكی یا هر دو طرف در یافتن عشق ثابت و با دوام اشتباه می كنند. بی شك می دانیم كه چنین اشتباهاتی چه بهای گزافی دارد. در مقاله ای در سربرم، یك مغزشناس به نام دانافرم سه سیستم مرتبط با همسر، تولیدمثل و والدین را توضیح می دهد. این سیستمها شهوت، كشش و وابستگی نامیده شده است.

شهوت: راهی غریزی است كه آنقدر مرد و زن تحریك می كند. تا عمل جنسی بین آنها انجام شود.
كشش: این سیستم دو شریك را بطور شهوت آمیزی متمركز می كند تا تلقیح انجام گیرد. فیشر متوجه شد فرضیه سیستم كشش بعنوان راهی فردی است تا بهترین شریك را انتخاب و این تمركز را ادامه دهد. افراد كه فكر می كردند بطور ژنتیكی برترند ، و هنوز هم هستند، می توانند شریك زناشویی مطلوبی باشند.


وابستگی: این روش عاطفی (اصطلاح «عشق مهربان») بوجود آمده است تا زاد و ولد و حیات نسل ضمانت شود. منظور اصلی از افزایش سطح هورمونهای واسوپرسین و اكسی توسین حفظ زندگی مشترك والدین است، حداقل تا زمانی كه فرزند توانایی مراقبت از خود را داشته باشد.

عاشق شدن، دوست داشتن نیست.


بسیاری از مردم با كشش و جذبه به همدیگر مواجه شدند اما از آن به بعد شادتر زندگی نمی كنند چرا؟ چون بیشتر آنها كشش را با معنی عشق اشتباه گرفتند.
وقتی كسی را دوست دارید ارزش زیادی برای آن شخص قائلید چون انتخابی كرده اید و برای افزایش این علاقه و عشق راههایی را پیشنهاد می كنید. همچنین آسایش و پیشرفت را در بالاترین الویت انتخاب دوست و عشقتان قرار می دهید. زمانی كه عشق می ورزید زندگی و شادی را بالقوه تجربه می كنید.
 

روانشناسی عشق


زمانی كه عشق می ورزید زندگی و شادی را بالقوه تجربه می كنید

عشق چیست

چرا ما به عشق نیاز داریم؟


از لحظه ای كه متولد شده ایم و حتی قبل از آن، طبیعت برای ما زمینه عشق ورزی مادر را فراهم آورده است. بدون آن عشق، زنده ماندن ما غیر ممكن بنظر می رسد. عشق مادر مترادف مراقبت، حمایت و پرورش كودك است. ارتباط ما با «مادر» اولین درك ما از عشق است. همانطور كه در جریان زندگی پیشرفت می كنیم یاد می گیریم كه عشق به معنی حفظ و مراقبت از آسایش خودمان است.
نیازهاى انسان به طور کلى دو دسته است: نیازهاى مادّى و نیازهاى معنوى. این نیازها، منشأ انگیزه‏ ها است و انسان پس از احساس نیازدر پی پاسخ برمی آید. پاسخ به نیازها، زمینه رشد و شکوفایى انسان را فراهم آورده، او را به سوى مرزهاى شکوفایى و کمال رهنمون مى‏ شود. یکى از مهم‏ترین نیازهاى انسان، رسیدن به کمال مطلق است. همه تلاش و کوشش‏ها و بى‏ قرارى‏ هاى انسان، براى رسیدن به این نقطه اوج است و تا این وصال تحقق نیابد، فریاد نیاز انسان خاموش نمى ‏شود. بنابراین، اگر انسان دریابد چیزى یا کسى نیاز کمال طلبى‏اش را ارضا مى ‏کند یا وسیله دستیابى به آن حقیقت مطلق است، آن را دوست مى‏دارد و بدان عشق مى‏ ورزد؛ بنایراین محبت و عشق حالتى است که در دل یک موجود با شعور نسبت به چیزى که با وجود و تمایلات و نیازهایش تناسب دارد، به وجود مى‏آید.
از لحظه ای كه متولد شده ایم و حتی قبل از آن، طبیعت برای ما زمینه عشق ورزی مادر را فراهم آورده است. بدون آن عشق، زنده ماندن ما غیر ممكن بنظر می رسد. عشق مادر مترادف مراقبت، حمایت و پرورش كودك است. ارتباط ما با «مادر» اولین درك ما از عشق است. همانطور كه در جریان زندگی پیشرفت می كنیم یاد می گیریم كه عشق به معنی حفظ و مراقبت از آسایش خودمان است.

عشق خالص مادر نشانه ای از عشق زیستن است، عشقی كه هدفی جز زنده ماندن ندارد. بعضی مردم می خواهند كه از این نوع عشق در روابط و مراحل دیگر زندگی خود مثل سنین بلوغ نیز داشته باشند. عشق مادر ذاتاً یك طرفه است، گذشته از دریافتهای جانبی كه دارد، ولی عشق بخشیدن او یك طرفه است. اما در تصور متعارف از عشق، طرفین متقابل، بخشیدن و دریافت عشق را تقسیم می كنند. همه می دانیم در روابط بهره برداری، هر دو شریك به همدیگر نیاز دارند، «بهره بردار» نیاز به كسی دارد كه از او بهره برداری كند و «وابسته» نیاز به بهره برداری دارد. در چنین روابطی وابستگی متقابل تا وقتی كه طرفین وجود داشته باشند، ادامه می یابد. برخلاف روابط مادر و بچه كه این روابط نابرابر است.

همراهی و یاری

بدیهی است كه همراهی نیاز اساسی در زندگی است، انسانها همیشه نیاز به همراه و یاور را ابراز می كنند. افراد حداقل نیاز به یك فردی دارند كه صمیمیت و ارزشهای مهم زندگی را با آنها تقسیم كنند.


همچنین مردم نیاز به دریافت چیزهایی دارند كه به افراد ارزش می دهد، چیزهایی كه خوشی و شادی ببخشد، چیزهایی كه بتوانند دوست داشته باشند و در نهایت دلیلی برای زندگی به افراد دهد. دیده ایم افرادی كه كسی را برای دوست داشتن ندارند و حقیقتاً خود را تنها می بینند، حیوانات یا گیاهانی را در منزل خود نگه داری می كنند.


عشق یك نهاد زنده است، اگر خاموش و متوقف شود می میرد. سرزنده بودن به معنی حركت به سمت جلو ست و رفتن به جایی كه سفر زندگی شما را می برد.عشق تنها وقتی می میرد كه دوباره در شكل متفاوتی متولد شود.

منبع: تبیان-alamto.com-baraneeshgh89.blogfa.com

سفره عقد مدرن تزیین سبد عروس تزیین قرآن برای بله برون و سفره عقد آداب بریدن کیک عروسی

قانون پایداری عشق در زندگی

صفحه اصلی / مقالات / عشق / قانون پایداری عشق در زندگی

عشق

شوهر در رابطه خود با همسرش از سه چیز بى‌نیاز نیست: سازگارى با او تا به این وسیله سازگارى و محبت و عشق او را به خود جلب کند، خوش‏خویى با او و دلبرى از او با آراستن خود براى وى و فراهم آوردن امکانات رفاهى او 1
عشق در زندگی روزمره ما در کجا قراردارد؟ چرا عشق و علاقه شدید همسران پس از مدتی رنگ می‌بازد؟ قانون پایداری عشق چیست؟

زنان و مردان بسیاری را دیده‌ایم که پس از درگیر شدن در روزمرگی‌های زندگی، اعتراف می‌کنند از عشق آتشین اولیه چیزی باقی نمانده‌است. گاهی به اشتباه ازدواج را از بین برنده عشق می‌دانند و از تنهایی بیشتر بعد از ازدواج گله می‌کنند. این درحالی است که روانشناسان ازدواج را به شرط تلاش سبب پایداری و دوام عشق می‌دانند. مگر نه اینکه این عشق آتشین در ابتدای آشنایی را شما به وجود آورده‌اید؟ پس چگونه است که عشقی که خود جاری ساخته‌اید به یکباره نابود شود؟ عشق زاییده‌ی خودتان است، پس باید برای پرورش و رشد آن تلاش کنید تا پایدار بماند.

عشق فقط با عشق رشد می‌کند. عشق محتاج بستری عاشقانه است، این را باید به عنوان مهمترین و بنیادی ترین اصل به خاطر داشت. عشق تنها در بستری عاشقانه قادر به رشد و فزونی است. عشق تحت تاثیر امواج و بازتاب‌های عاشقانه در محیط پرورش می‌یابد.

نکاتی در پایداری عشق در زندگی زناشویی

برای عشق خود وقت بگذارید: چگونه می‌توان عشقی یافت، ولی برای آن وقت کافی نگذاشت؟ برای پایداری عشق باید بر خودمحوری خط بطلان کشید و از «من» به سمت «ما» حرکت کرد. در سختی‌ها می‌توان ارزش با هم بودن را درک کرد. پس چرا باید منتظر لحظات سخت زندگی باشیم تا بفهمیم برای عشق خود وقت کافی نگذاشته‌ایم؟

در مواقع بحرانی متحد و یگانه شوید: گاهی در زندگی شرایطی پیش می‌آید که از دست هیچ‌کس کاری ساخته نیست. شرایطی بحرانی که فقط با همدلی و اتحاد می‌توان سختی آن را پشت سر گذاشت. در بیماری‌های سخت، در شرایط بحرانی مالی، در سوگ عزیزان و... تنها همدلی طرف مقابل می‌تواند گذران سختی را قابل تحمل کند. کسی که در وضعیت بحرانی قرار می‌گیرد، هرگز به تنهایی توان حرکت به سوی بهبودی را ندارد. در این شرایط «حلقه احتیاط دو نفره» تشکیل دهید، همسرتان را در آغوش بگیرید و به او اطمینان دهید وضعیت بهتری در انتظارتان هست.

به یکدیگر با محبت و عشق بنگرید: زوج‌ها پیش از ازدواج از بسیاری از عیب‌ها و کاستی‌های ظاهری طرف مقابل چشم‌پوشی می‌کنند و بعد از ازدواج به جای جستجوی عشق و محبت در زندگی، به کشف معایب طرف مقابل می‌پردازند. زنان و مردانی را دیده‌ایم که پیش از ازدواج بسیار به ظاهر خود اهمیت می‌دهند، ولی پس از ازدواج توجهی به آراستن ظاهر خود ندارند و تنها به عیب‌جویی از هم می‌پردازند؛ کسانی که هیچ‌وقت عشق را نمی‌بینند.

نگاه عاشقانه یعنی می‌دانم تو زیباترین، باهوش‌ترین، جذاب‌ترین و خوش‌تیپ‌ترین همسر روی زمین نیستی، اما در همه حال بهترین همسر برای من هستی! به جای انتظار برای ظهور عشق، نگاه عاشقانه خود را بی دریغ نثار همسر خود کنید تا عشق دریافت کنید

سعی کنید نگرش خود را به موضوعات تغییر دهید: دلیل بسیاری از مشاجره‌های زوج‌ها، اختلاف دیدگاه‌هایشان است. همسرانی که وقت زیادی را برای تغییر تفکر یکدیگر صرف می‌کنند و روز به روز به مشکلات خود می‌افزایند. زمانی در زندگی زناشویی خود به عشقی پایدار می‌رسید که واقعیت را بپذیرید و برای نقطه‌نظرهای متفاوت همدیگر ارزش و احترام قایل باشید. وقتی زن و شوهر بیاموزند یک بعدی با مسئله رو‌به‌رو نشوند، مشکل خود به خود حل خواهد شد.

همسران خوشبخت و موفق معتقدند که همواره باید در کنار هم روابط عاشقانه و پر از محبت خویش را با استفاده از فرایند آموزش ارتقا بخشید.

مراقب شریک زندگی خود باشید: عشق انرژی خارق‌العاده‌ای دارد. همسران عاشق آن را احساس می‌کنند، دریافت کرده و به همسران خود انتقال می‌دهند و همواره سعی در افزایش آن دارند. اگر همه انرژی خود را صرف عشق ورزیدن کنید به منبع لایزال عشق متصل خواهد شد. در هنگام دعوا و مشاجره نیز انرژی منفی حاصل از دعوا، بر هر دو نفر تاثیر منفی می‌گذارد. پس دعوا را به پایان ببرید و عشق را آغاز کنید! بهتر است بیاموزید چگونه عشق بورزید تا آنکه دعوا راه بیندازید! هرگز آرزو نکنید در همزیستی با شریکتان برنده باشید بلکه همواره بخواهید تا پیوندی محکم، پایدار و مملو از عشق داشته باشید. ازدواج بدین منظور صورت می‌پذیرد که عشق خود را تقدیم دیگری کنیم، نه آنکه در انتظار به دست آوردن و تملک شیئی یا فردی باشیم.

ازدواج اتحاد دو انسان فداکار است. چنانچه شما برای اثبات «خود» کوشش کنید، شاید فقط خودتان برنده شوید، ولی چنانچه برای برقراری و تداوم زندگی مشترکتان کوشش کنید، قطعاً هر دو برنده‌ خواهید‌شد.

در متون دینی ما نیز توصیه‌های بسیاری برای دوام عشق بین همسران وجود دارد. مانند احادیثی از امام صادق (ع) که به زن و شوهر توصیه می‌کند:

شوهر در رابطه خود با همسرش از سه چیز بى‌نیاز نیست: سازگارى با او تا به این وسیله سازگارى و محبت و عشق او را به خود جلب کند، خوش‏خویى با او و دلبرى از او با آراستن خود براى وى و فراهم آوردن امکانات رفاهى او 1

زن با شوهر سازگار خود ناگزیر از رعایت سه نکته است: حفظ کردن خود از هر گناه و آلودگى تا شوهرش در هر حال، خوشایند یا ناخوشایند، در دل به او اطمینان داشته‌باشد؛ مراقبت از او و زندگى‏اش تا شوهرش در صورتى که لغزشى از او سرزند با او مهربانى کند، و اظهار عشق به او با عشوه و دلبرى و ظاهر مناسب و خوشایند در نظر او. 2

پی‌نوشت:
1- .(میزان الحکمه ، ح 7876)
2- (بحار الأنوار ، ج 78 ، ص 237)

منبع:عصرایران

عشق حقیقی چیست؟

صفحه اصلی / مقالات / عشق /عشق حقیقی چیست؟

عشق حقیقی چیست

"عـشق یـعنی صبر و شـکیبایی، یعنی مهربانی؛
عشـق رنــگ حسد و مـباهات به خود نمی گیرد،
تکبر و غرور نمیشناسد، گستاخانه عمل نمیکند، به سادگی خشمگین نمی شود، و اشتباهات را بـدست فراموشی میسپارد. عشق
از بدیـها رنج میبـرد و با حقیقت شکوفـــا میشود.
مامن امنی برای ماواست، با خود امید و اطمینان
را به ارمغان می آورد و تا ابد جاودان باقی میماند،
عشق هیچ گاه مغلوب نخواهد شد."

قطعه بالا خصوصیات یک عشق حقیقی را به تصویر کشیده است. این خصوصیات در روح عشق های الهی به چشم می خورد. ما هم باید سعی کنیم تا از این تعابیر در عشق های زمینی بهره بگیریم. مشکل اساسی که امروزه بیشتر افراد با آن روبرو هستند این است که در روابط احساسی خود به هیچ وجه به دنبال یافتن ویژگی های "دوست داشتن واقعی" نیستند. در عوض همه به دنبال خصوصیات ظاهری، شهرت و ثروت طرف مقابل هستند. همانطور که می دانید این گزینه ها به هیچ وجه جزء مفروضات یک عشق حقیقی نبوده و به مرور زمان در روابط رنگ می بازند؛ به همین دلیل نباید معیار اصلی انتخاب خود را بر پایه گزینه های زودگذر استوار سازیم.

"عشق الهی با عشق زمینی متفاوت است. خداوند به دنبال چیزهایی که انسانها از روابطشان انتظار دارند نیست. مردم فقط به ظواهر امور اهمیت میدهند؛ اما خداوند به دنبال پاکی و معصومیت موجود در قلب انسانهاست."

عشق صرفاً بیان احساسات نیست و تنها در مقام عمل و در سایه اعمال از خودگذشتگی است که معنا پیدا می کند. البته بیان احساسات جزء لاینفک عشق ورزی محسوب می شود اما نمی توان بر روی آن به عنوان تنها معیار عاشقی حساب باز کرد. از خود گذشتگی حقیقی همیشه ما را به سمت عملی کردن گفته هایمان هدایت می کند و از این طریق می توانیم به عشق حقیقی دست پیدا کنیم.

"سعی کنید تا جایی که می توانید با زبان و گفته هایتان عشق نورزید بلکه با حقیقت اعمالتان دوست داشتن خود را منعکس کنید."

رابطه جنسی، عشق نیست!

ما یاد گرفته ایم که دوست داشتن و برقراری رابطه جنسی مشابه هم هستند. اما این مطلب صحت ندارد. رابطه جنسی امری است برای تکمیل ازدواج های قرادادی و تنها زمانی زیباست که پا را فراتر از حد و مزر تعیین شده آن نگذاریم، در غیر اینصورت به امری نکوهیده تبدیل می شود.

رابطه جنسی پیش از ازدواج

برقراری رابطه جنسی پیش از ازدواج در اکثر موارد چیزی جز رنج و ناامیدی را برای طرفین به همراه ندارد. در تمام کتابهای آسمانی به گونه ای به این مطلب اشاره شده است که وقتی دو نفر با هم ازدواج می کنند روح و جسم آنها یکی می شود و برقراری رابطه جنسی نیز حسن ختامی برای نمایش منتهای این پیوند و انسجام است. زمانیکه دو نفر پس از برقراری رابطه جنسی ارتباط خود را با یکدیگر قطع می کنند درست مثل این است که جسم و روحشان را از وسط به دو نیم می کنند. به همین دلیل هم هست که نوجوانان و جوانان به افرادی که بدنشان را در اختیار آنها قرار میدهند وابسته شده و نسبت به آنها ضعیف و آسیب پذیر می شوند. به راحتی میتوان دریافت که سکس پیش از ازدواج منظر صبر و شکیبایی نیست، مهربان نبوده و از شما محافظت نمی کند و خلاصه در یک کلمه اصلا عشق نیست.

تشخیص عشق حقیقی

ما تنها زمانی می توانیم معنای عشق حقیقی را در یابیم که به آن رسیده و با تمام وجود آنرا حس کرده باشیم. اگر وارد یک رابطه شویم که تمام خصوصیات عشق حقیقی را داشته باشد و خودمان نیز احساس کنیم که تا پایان عمر تمایل به ادامه ارتباط را داریم بعد تازه آن موقع است که می توانیم بگوییم حقیقتاً "عاشق" هستیم. ۳ نشانه که می تواند ما را به سمت چنین احساسی راهنمایی کند به قرار زیر است:

ما باید…

۱) رفتارمان مطابق با فرامین الهی باشد.

۲) کاملا با خودمان صادق باشیم.

۳) توانایی درک تعهدی که با عشق به میان می آید را داشته باشیم.

منبع:mardoman

 
چاقوی کیک سفره عقد تصاویر تزیین سینی حنا تزیینات خرید عروس تزیین نون و پنیر و سبزی سفره عقد

عشق و ازدواج یا تجارت

صفحه اصلی / مقالات / عشق / عشق و ازدواج یا تجارت

عشق و ازدواج یا تجارت

باید توجه نمود که جایگاه قوانین حقوقی در نظام خانواده چیست. اصل زندگی زن و شوهر در کنار یکدیگر، بر پایه قوانین حقوقی بنا نشده است. بلکه اصل و اساس زندگی مشترک، بر پایه مهر و محبت و عواطف بنا شده است. و قوانین خشک حقوقی، نباید سنگ بنای اصلی تصور شود. بلکه تنها به عنوان حفاظی در حاشیه قرار دارد.
مثل اینکه برای حفظ جان افراد در پشت بام ها، اصل و اساس، وجود حفاظ ها و نرده های اطراف نیست. بلکه احتیاط و مراقبت خود  افراد است. و حفاظ تنها برای موارد اضطرای بنا شده، تا اگر احتیاط و مراقبت موثر واقع نشد، آن ها کمک کار قرار گیرند.

برای نشان دادن محور بودن روابط عاطفی می توانیم زندگی حضرت علی(ع) و حضرت زهرا(س) را مورد توجه قرار دهیم. در قوانین اسلام، زن وظیفه کار در منزل را ندارد و حتی می تواند برای شیر دادن به فرزند خویش نیز از شوهر، مطالبه مزد بکند. اما در الگوی عالی نظام خانوادگی در اسلام، حضرت علی(ع) و حضرت زهرا(س) در ابتدای امر ازدواج تقسیم کار می کنند و امور منزل را حضرت زهرا(س) به عهده می گیرند. و همین نشان می دهد که آن قوانین محور و معیار نیستند. بلکه تنها برای جایی کاربرد دارند که روابط عاطفی نتوانسته مسائل را حل و فصل کند، در نتیجه باید از این ضوابط حقوقی مشخص استفاده کرد، تا نزاع ها سریع و بی درد سر فیصله یابد.

حتی در نزاع ها نیز باید حداکثر سعی به کار برده شود که از ضوابط خشک حقوقی جامعه استفاده نشود. مثلا زمانی که بین زن و شوهر نزاعی به وجود آمده، امر در وهله اول به دادگاه های اجتماعی احاله داده نمی شود. بلکه اگر خودشان نتوانستند مشکل را حل کنند، باید از فامیل آن ها استفاده کرد، تا همچنان روابط عاطفی مشکل گشا واقع شود:
«وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَیْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ یُریدا إِصْلاحاً یُوَفِّقِ اللَّهُ بَیْنَهُما إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلیماً خَبیراً[ نساء/۳۵] اگر از اختلاف و كشمكش میان آن دو (زن و شوهر) بیم داشتید، پس داورى از خانواده مرد و داورى از خانواده زن بر انگیزید، كه اگر قصد اصلاح داشته باشند خداوند میان آن دو، سازگارى ایجاد مى ‏كند، كه همانا خداوند دانا و آگاه است.»

بنابراین با توجه به اینکه معیار اصلی روابط عاطفی است و قوانین حقوقی برای مواقع خاص کاربرد دارد، می یابیم که همین قوانین در جای خود بسیار ارزشمند هستند. چون طبق این قوانین، عدالت از جانب خدای متعال که علم بی نهایت دارد، بیان شده است.

منبع:  soalcity.ir

 
سفره عقد مدل سیلور تزیین شمع سفره عقد تزیین نون و پنیر و سبزی سفره عقد مدل کفش دامادی

عشق بعد از ازدواج را چگونه حفظ کنیم؟

صفحه اصلی / مقالات / عشق / عشق بعد از ازدواج را چگونه حفظ کنیم؟

عشق بعد از ازدواج

عشق بعد از ازدواج را چگونه حفظ کنیم؟

عشق بعد از ازدواج به عقیده ی خیلی از زوجین طعم دیگری از عشق را در خود دارد که متاسفانه با یک سری اشتباهات نادانسته آن را از دست می دهند. در ادامه توصیه هایی برای حفظ عشق بعد از ازدواج برایتان داریم که می خوانید.

حتما همه شما زوج های عزیز می دانید که اگر برخی از مسائل پیش پا افتاده را ندید گرفته و از کنار انها راحت بگذرید مشکلات زندگی شتان کمتر خواهد شد و عشق محکم شما حفظ می شود.

چرا بعضی افراد تازه ازدواج کرده با وجود اختلافات زیاد نهایتا به تفاهم می رسند، اما زوج هایی که روزی عاشق یکدیگر بودند و دوری از همدیگر را حتی برای یک لحظه طاقت نمی آوردند تا این حد از یکدیگر منزجر و متنفر می شوند.

واقعیت این است که هر ازدواجی با شرایط پرتنشی مواجه و همین شرایط موجب می شود جوهره زوجین محک بخورد. سازگاری با دیگری، شروع شغل جدید، تولد اولین فرزند، ارتباط با افراد جدید و بیماری یکی از زوجین نمونه هایی از این شرایط و موقعیت های تنش زا​ست. نکته مهمی که در شروع ازدواج بیش از همه اهمیت دارد این است که تفاوت ها را بپذیریم و اصول ارتباطی موثر را رعایت کنیم. به دلایل زیستی و فرهنگی ما هرگز نباید انتظار داشته باشیم جنس مخالف ما را کاملا درک کند. با قدردانی و احترام به نبود شباهت های اساسی است که دوجنس مخالف می توانند همزیستی و وحدت هماهنگ و زندگی مشترک پایداری داشته باشند.

قانون هایی مهم برای رابطه صحیح

درباره احساسات و عواطف واقعی تان با همسرتان صادق باشید: زمانی که درباره احساسات و عواطف درونی خود صداقت نداشته باشیم، روابط ما دستخوش ناملایمات روحی و اخلاقی می شود. فیلم بازی کردن، تظاهرکردن، پنهانکاری ها و حتی دروغ گفتن ها نشانه های عدم صداقت در یک زندگی زناشویی است.

 همسرتان را دوستدار تفکر و ذهنیت خود کنید: جذاب ترین بخش از وجود زنان و مردان را فکر و ذهنیت آنها تشکیل می دهد. پس سعی کنید همسرتان را عاشق تفکر و ذهنیت خود کنید و هر گز از ظاهر و اندام خود برای شیفته کردن وی استفاده نکنید؛ چراکه این امر، واهی و زودگذر است و با گذشت زمان و پیر شدن از جذابیت ها و زیبایی هایتان کم می شود.

 از نظر عاطفی ـ احساسی سخاوتمند باشید و هرگز خساست به خرج ندهید: سخاوت احساسی ـ عاطفی به این معناست که شما بدون هیچ گونه قید و شرطی آزادانه عشق، محبت و قدردانی و تشکر خود را به همسرتان ابراز کنید. البته منظور این نیست که هر پنج دقیقه یکبار قربان صدقه او بروید، بلکه باید سنجیده و مناسب سخاوت خود را نشان دهید.

 به همسرتان تعهد روحی ـ قلبی داشته باشید، البته این تعهد باید دوجانبه باشد: به خاطر داشته باشید مراسم ازدواج باشکوه، حلقه الماس، شیک ترین لباس عروسی​ یا دامادی هیچ کدام نمی تواند به شما در داشتن یک ازدواج موفق و شاد کمک کند و تنها تعهد احساسی ـ عاطفی است که زندگی مشترکتان را تا پایان عمر ضمانت می کند.



 

چگونه با همسرتان گفتگو کنید که موثر باشد؟

تجربه مشاوران خانواده نشان می دهد ۵۰ درصد زوج هایی که برای درخواست کمک می آیند، مشکل اصلی شان را عدم ارتباط و گفت وگو با همسر خود می دانند. وقتی پس از ازدواج ما ارتباط برقرار نمی کنیم، جریان زندگی را بند​ و مرداب راکدی از احساس ترحم به حال خود به وجود می آوریم. ما احساس تنهایی می کنیم، زیرا تنها هستیم. ما همسرمان را کنار گذاشته ایم و از زندگی با هم سر باز می زنیم. شاید هنوز با هم در یک خانه زندگی می کنیم، اما به صورت دو انسان تنها زندگی می کنیم، نه یک زوج واحد. خیلی ها در زندگی مشترکشان تنها و بی ارتباط هستند و این تنها بودن اصلا خوب نیست.

بر خلاف رویاهای دور و درازی که پیش از ازدواج داشتیم، ارتباط و گفت وگو به صورت خودکار و طبیعی به وجود نمی آید. از سوی دیگر برخلاف آنچه بعضی زوج ها تصور می کنند، ارتباط برقرار کردن غیرممکن نیست. چنان که ما بخواهیم با هم یکی شویم و از آن احساس گرم زندگی که عمیق ترین لذت و رضایت خاطر انسان است، بهره مند باشیم باید ارتباط درست برقرار کنیم. تا زمانی که به یکدیگر اعتماد و با هم ارتباط برقرار نکنیم نمی توانیم همدیگر را بشناسیم و احساس خوبی داشته باشیم. هم حرف زدن و هم گوش کردن برای ارتباط موثر لازم است. هریک از ما ممکن است یکی از این دو هنر را بلد نباشیم، اما با آموختن آنها می توانیم ارتباط برقرار کنیم. مطمئنا تا زمانی که هر دو طرف در زندگی مشترک تصمیم نگیرند باهم ارتباط برقرار کنند ازدواجشان به موفقیت نمی رسد. در اینجا به برخی موانع مهم در برقراری ارتباط موثر پس از ازدواج می پردازیم:

نداشتن اعتماد به نفس یکی از زوجین:

نداشتن عزت نفس یکی از بزرگ ترین موانع ارتباط پس از ازدواج است. خیلی از ما بنا به دلایلی با احساس بی کفایتی بزرگ شده ایم. مدام به شکست هایمان فکر می کنیم و موفقیت هایمان را بسختی به یاد می آوریم، در برخورد با هر کس احساس خطر می کنیم. بنابراین وقتی ازدواج می کنیم از ترس طرد شدن یا شکست خوردن عقایدمان را مطرح نمی کنیم غافل از این که نداشتن اعتماد به نفس بیش از هر عامل دیگری عوارض اختلال روانی را ایجاد می کند و یکی از مهم ترین عوامل افسردگی در زنان است. مسلما شما نقطه ضعف هایی دارید، حتما شکست هایی هم خورده اید، اما نقطه قوت هم دارید و می توانید در بسیاری زمینه ها موفق شوید. در هر کاری نهایت تلاش خود را به کار گیرید. از تمام قابلیت هایتان استفاده کنید و نگران چیزهایی که خارج از کنترل شما هستند، نباشید. اگر همسرتان اعتماد به نفس ندارد و دوستش دارید به او نیز کمک کنید تا گذشته را بپذیرد و روی آینده تمرکز کند. به کمک محبت و توجه می توانید اعتماد به نفس همسرتان را بالا ببرید، این عمل شما یعنی پذیرش، عشق، درک و تشویق. با این کار در واقع جهت را به او نشان می دهید و این کار به جای یاس و نومیدی، نگرش مثبت را می نشاند و این یعنی رشد در زندگی مشترک.

نمی خواهیم همسرمان را برنجانیم: خیلی از زن و شوهر ها به خاطر این که همسرشان را نرنجانند از ابراز عقیده شان خودداری می کنند. آنها فکر می کنند اگر صادق باشند، همسرشان ناراحت می شود. با این کار ما به یکدیگر مثلا مهربانی می کنیم. انگار که بچه هستیم. شاید تصورمان درست باشد، اما اگر قرار باشد مثل بزرگسالان با هم رابطه برقرار نکنیم چطور می توانیم با این طرز برخورد، بالغ شویم؟ البته منظور این نیست که به بهانه صداقت تمام احساسات منفی و دق دلی هایتان را برسر همسرتان خالی کنید. هدف این است​ حقیقتی را که وجود دارد با عشق و محبت بگوییم. هدفمان رشد رابطه است نه ویرانگری. این نکته مهم را هم به یاد داشته باشید. شما نباید بیش از اندازه و به صورت افراطی از همسرتان حمایت کنید چون ممکن است بعد به ضررتان تمام شود.

خودخواهی یکی از همسران: خودخواهی در زندگی زناشویی یکی از موانع ارتباط و وحدت همسران است. ما ذاتا تمایل داریم به جهت مخالف برویم «نظر من همیشه درسته، فکر نمی کنی نظر تو اشتباهه». نقطه مقابل خودخواهی، عشق ایثارگرانه است که بزرگ ترین هدیه است که می توانیم به همسرمان بدهیم، اما تا زمانی که دست از خودخواهی مان بر نداریم این کار غیرممکن است. در رابطه با خودخواهی همسرتان شما صد درصد موفق نمی شوید آن را از بین ببرید، اما کار مهمی که می توانید انجام دهید این است که در رابطه با خودخواهی خودتان کاری کنید که برای همسرتان سرمشق شوید چرا که بیشتر ما به الگوی عشق و محبت پاسخ مثبت می دهیم.

 عصبانی بودن یکی از طرفین: مسلما خشم و عصبانیت مانعی بر سر راه ارتباط است. وقتی کسی عصبانی است، برقراری ارتباط با او اگر غیرممکن نباشد بسیار دشوار است. خشم اگر درست کنترل شود می تواند حوزه ای از رابطه تان را که محتاج توجه است، آشکار کند. اگر در رابطه تان یکدفعه دچار خشم شدید یا احساس کردید همسرتان از کوره در رفته، وقتی آرام شدید برگردید و دوباره درباره مشکل مورد بحث با همسرتان گفت وگو کنید. اگر بگذارید خشم شما را کنترل کند باعث جدایی تان می شود نه یکی شدن. خشم همیشه آدم ها را از هم جدا می کند، اما مهار خشم می تواند شما را به هم نزدیک کند.

 

​خودداری از حرف زدن: معمولا یکی از مشکلات زوج ها که بعد از ازدواج بیشتر متوجه آن می شوند این است که یکی از آنها از حرف زدن خودداری می کند و اغلب این مردان هستند که ساکت و خاموشند. همه ما در شخصیت مان نقاط قوت و ضعفی داریم، شاید بنا به دلایلی در دوران کودکی مان گوشه گیر و درونگرا شده ایم، اما این به آن معنا نیست که نمی توانیم یاد بگیریم درباره مسائل و تجارب مان با همسرمان صحبت کنیم تا لذت یکی بودن را تجربه کنیم. حرف زدن را می توانیم از مسائلی که در طول روز برایمان اتفاق افتاده شروع کنیم یا اگر قضیه ای در گذشته اتفاق افتاده و شما هنوز به خاطر آن ناراحت هستید سر صحبت را باز کنید و به همسرتان فرصت اصلاح بدهید. اگر نمی توانید مشکلتان را با کلام بگویید می توانید آن را در نامه ای بنویسید و از همسرتان بخواهید آن را در حضور شما بخواند. به هر حال باید درباره مسائل صحبت کنید چرا که تا وقتی ارتباط برقرار نکنید همسرتان ابدا نمی فهمد شما مثلا از آن اتفاقی که افتاده هنوز ناراحتید یا نمی تواند درک کند خواسته تان چیست. مطمئن باشید زندگی زناشویی ارزش تغییر ​دارد.

بهتر است از خودتان شروع کنید

 هنگامی که همسرتان مشغول تماشای تلویزیون است بدون آن که هیچ حرفی بزنید فقط کنارش بنشینید. قرار نیست کار دیگری انجام دهید.

هنگامی که صبح از یکدیگر جدا می شوید از همدیگر خداحافظی کنید.

هنگام راه رفتن دست او را بگیرید این نشان می دهد برای لذت بردن از یکدیگر راه های ساده ای وجود دارد.

خنده و شوخی را از یاد نبرید. اگر خواسته خود را همراه با شوخی و خنده مطرح سازید، همسرتان در برابر آن موضع دفاعی نخواهد گرفت.

زیاد صداقت نداشته باشید. اگر ایرادی در همسرتان است که قادر به اصلاح آن نیست (البته منظور ایرادات بزرگ نیست) تاکیدی بر آن نداشته باشید و خودتان را خسته نکنید.

کمتر حرف بزنید. برخی از زوجین تمایل دارند ​ همسرشان غیرعاطفی و خلاصه و مفید صحبت کند و زمانی را هم به او بدهد تا درباره حرف هایی که شنیده است فکر کند.

فراموش نکنید که مردان و زنان به دو زبان کاملا متفاوت صحبت می کنند.

برخی مواقع در مورد داشتن عدم توافق، توافق کنید چون بسیاری از عدم توافق ها بدون راه حل باقی می مانند.

به یاد داشته باشید تحسین و تمجید موجب تحکیم روابط زناشویی می شود، پس از آن دریغ نکنید.

مدام به فکر تغییر همسرتان نباشید. لطفا تغییر و بهبود در رفتار و بخصوص عادات بد را از خودتان شروع کنید . مطمئن باشید این تلاش شما برای تغییر خودتان بر دیگری هم تاثیرگذار خواهد بود.

خواسته تان را مستقیم بیان کنید، مثلا اگر همسرتان روز تولدتان را فراموش می کند و هدیه ای هم برایتان نمی خرد می توانید تاریخ را با ماژیک روی آینه اتاقتان بنویسید. این مانع بدخلقی شما و احساس گناه او می شود.

عکس همسرتان را در کیف خود بگذارید.

به همسرتان به صورت کلامی بگویید که دوستش دارید.

به سرکارش زنگ بزنید و بگویید فقط می خواستم صداتو بشنوم، دلم برات تنگ شده بود.

هنگام ورود به منزل با لبخند از یکدیگر استقبال کنید نه با اخم.

برای همسرتان به بهانه های مختلف هدیه بخرید حتی در حد یک دسته گل.

 برای همسرتان یک شعر محبت آمیز یا حتی یک جوک SMS کنید.

 چند اصل برای داشتن رابطه سالم

 به همسرتان «برچسب» نزنید. برچسب زدن در واقع زیر سوال بردن هویت کلی همسرتان است. او را کودن، دیوانه، تنبل، بی خاصیت و خنگ خطاب نکنید. نتیجه این برچسب زدن ها از بین رفتن اعتماد، صمیمیت و نزدیکی بین تان می شود.

 از پیام «تو» سرزنشگر و توهین آمیز پرهیز کنید. «تو هیچ وقت نمی فهمی»، «تو فقط فکر خودتی» و جملاتی از این قبیل این پیام را به طرف مقابل می رساند که «تو خطا کاری و تمام تقصیر ها هم به گردن توست.»

 از پرداختن (نشخوار ذهنی) به گذشته ها پرهیز کنید. وقتی عصبانی هستید هرگز مسائل گذشته را مطرح نکنید. با برگشت به گذشته در واقع دلیل و مدرک برای ضعف و کاستی های همسرتان جمع آوری می کنید و پیام تان این است «تو بدی، تو بدی، تو بدی، تو همیشه این عیب را داشتی و اصلا بهتر هم نمی شوی» در نتیجه فاصله هایتان بیشتر و بیشتر خواهد شد.

 تهدید نکنید!

زبان بدن «باز» و «پذیرنده» داشته باشید. وقتی لب هایتان را می گزید، اخم می کنید، دندان هایتان را به هم فشار می دهید، چپ چپ به همسرتان نگاه می کنید یا با شک و تردید یا تنفر به او خیره می شوید، زبان بدنتان با صدای بلند و واضح می گوید «شما قصد ندارید ارتباط درست و موثری با همسرتان داشته باشید .»

ازدواج خود به خود موجب خوشبختی می شود.

افراد خوشبخت بخوبی می دانند ​ خوشبختی در حیطه ازدواج و خوشبختی فردی همواره یکسان نیست. آنها می دانند در شکل گیری احساس خوشبختی در یک زندگی مشترک متعهدانه و همراه با عقل و درایت، احساس خوشبختی فردی نقش بسیار مهمی دارد، اما آنها ابتدا به خوشبختی در حیطه مشترک خود و همسرشان اهمیت می دهند. افراد بعد از ازدواج باید میان علایق شخصی و آنچه سبب تقویت زندگی مشترکشان می شود، تعادل برقرار کنند و این حقیقت را در نظر بگیرند که چشم پوشی از علایق شخصی به خاطر فردی که دوستش داریم جزءلاینفک و ضروری یک رابطه صمیمانه به شمار می رود و هنگامی که چنین حقیقتی در حیطه ازدواج نادیده گرفته شود، به معنای خودخواهی است و نتایج زیانباری برای شما و همسرتان به همراه خواهد آورد.

یک ازدواج خوب همواره عاشقانه باقی خواهد ماند

این جمله را که «دوستش دارم اما عاشقش نیستم» را از زبان بسیاری از زوجین بعد از ازدواج شنیده ایم. متاسفانه این جمله در بسیاری از ازدواج های ناموفق به چشم می خورد. هنگامی که فردی می گوید همسرش را دوست دارد ولی عاشق او نیست به معنای این است که همسرش جذابیت روزهای اول آشنایی را ندارد. خاموش شدن شعله های عشق پرشور چیزی است که تقریبا در همه ازدواج ها رخ می دهد. این احساس شورانگیز در برخی زوجین تا چند سال دوام می آورد و در برخی زوجین نیز تنها پس از چند ماه که از ازدواجشان می گذرد، فروکش می کند، اما باید دانست​ حتی در چنین شرایط ناامیدکننده ای هنوز عشق وجود دارد، اما فقط شکل آن تغییر یافته است زیرا اگر عشق رمانتیک همچنان باقی بماند و زوجین در تمام لحظه ها مشتاقانه درگیر وجود یکدیگر باشند، زوجین نمی توانند به مسائل شغلی، پرورش فرزند و روابط اجتماعی بپردازند.

در یک ازدواج موفق انجام کارهای خانه و مراقبت از بچه ها به طور عادلانه میان زن و شوهر تقسیم می شود

گاهی اوقات محققان دست به تحقیقات گسترده، بلندمدت و پرهزینه می زنند تا چیزی را کشف کنند که از قبل مشخص است و نیازی به کشف کردن ندارد، تقسیم عادلانه کار خانه یکی از این مسائل است. به خاطر انجام کارهای منزل هیچ گاه اوقات خود را تلخ نکنید. خانم ها باید این را بدانند که در این دوران با این که تقسیم یا تصور تقسیم ناعادلانه کارهای خانه موجب درگیری بسیاری از زوجین شده است، زنان بسیاری هستند که با این که همه کارها به تنهایی انجام می دهند، از زندگی مشترک خود رضایت دارند. پس نه این خرافه را باور کنید نه به خاطر آن با شوهر خود بجنگید.

اگر از ازدواج خود ناراضی هستید طلاق بهترین راه حل است!

این نکته قابل قبول است که گاهی رفتارهای مخرب یک فرد از قبیل اعتیاد، اعمال غیرقانونی و اختلالات شدید روانی چاره ای جز طلاق برای همسر او باقی نمی گذارد، اما واقعیت این است که بسیاری از دلایل اقدام به طلاق فرد به خاطر موارد بیخود است. نیازی به توضیح ندارد که هیچ زن و شوهری در تمام موارد زندگی با یکدیگر توافق نظر ندارند. اختلاف در طرز تفکر به ما این فرصت را می دهد که چگونه از نگاه دیگری به مسائل نگاه کنیم و در صورت لزوم از خود انعطاف پذیری نشان دهیم. پس از ازدواج یادمان باشد ازدواج به تنهایی نمی تواند خوشبختی فرد را ضمانت کند، بلکه خوشبختی چیزی است که زن و شوهر باید آن را با تلاشی پیگیر دنبال کرده و به آن دست یابند پس با کوچک ترین اختلافی به فکر طلاق نباشید.

منبع:نمناک

عشق


عشق-علاقه-دوست داشتن

عشق در نگاه اول

 عشق در نگاه اول و یک عشق عجولانه به هیچ عنوان منطقی به نظر نمی رسد می دانید چرا؟ چون برای آغاز یک زندگی موفق و طولانی حتی زمان کوتاه عشق در یک نگاه هم وجهه ی عشق را غیر منطقی می کند.

 متاسفانه با سرعتی که زندگی پیدا کرده است، صبوری در فرهنگ ما از بین رفته است. می خواهیم هر چیزی در لحظه اتفاق بیفتد. پر سرعت ترین اینترنت را می خواهیم

عشق و میل به زندگی

عشق  عبارتست از رغبت جدی به زندگی و پرورش آنچه بدان مهر می ورزیم. عشق یعنی حمایت، احترام و علاقه دو انسان به یكدیگر. عشق یعنی بودن در كنار دیگری و همراهی كردن او در تمام فراز و نشیب ها، شادی ها و ناكامی ها. عشق یعنی درك كردن و صبر داشتن

دوسویگی عشق و ازدواج

عشق جاذبه ای غیرمرئی و پدیده ای رازآلود است که مهم ترین نقش را در تحرک، قوام و دوام عالم ایفا می نماید. اهمیت و نقش تعیین کننده ی عشق در هستی، حکمای الهی را بر آن داشته است تا با ژرف نگری در مقوله ی عشق و تفکیک اقسام و تعیین مراتب آن و ... ، بحثی اساسی را به این مهم اختصاص دهند

عشق قبل از ازدواج

عموم مردم از «عشق» به عنوان یکی از گرانبهاترین تحفه های هستی یاد می کنند و عاشق بودن را سعادت خود می دانند. کم تر کسی یافت می شود که از آن گریزان باشد و در ژرفای دل خویش آن را آرزو نکند. قبل از هر چیز باید دانست که عشق عبارت است از: دوستی و محبت در حد زیاد. و آن بر دو نوع است

فرق عشق و شهوت (نياز جنسي) چيست؟

مي خواستم بدونم فرق عشق و شهوت (نياز جنسي) چيه ؟ يكي از اساتيد، تو صحبتاشون گفتن عشق واقعي فقط خداست و بقيه عشق ها (عشق به جنس مخالف) همش هوسه. پشت كتاب آخرين راز شاد زيستن هم نوشته بود : شخصي به همسرش مي گويد من عاشق تو هستم و بدون تو نمي توانم زندگي كنم؛ اما اين عشق نيست اين گرسنگي است، شما نمي تواني در آن واحد هم كسي را دوست بداريد، هم بي تابانه نيازمندش باشيد

آیا عشق و عاشقی با ازدواج از بین می رود؟

حالا دیگر وقتش است. اصلا شاید دیر هم شده باشد. عاشق شدن را نمی‌گویم. آن خودش دیر یا زود اتفاق می‌افتد. منظورم واكاوی عشق‌ های گذشته و حال و احتمالا آینده است. اصلا با كدام تعریف اینقدر مطمئنید كه عاشق هستید و عشق‌تان اگر اولی در دنیا نباشد بعد از لیلی و مجنون و شیرین و فرهاد مقام سوم را می‌تواند بگیرد؟ لطفا برای چند دقیقه بی‌خیال باورهای خودتان شوید، ببینید كارشناسان چه می‌‌گویند؟ اصلا عشق واقعی چیست و چند درصد از آدم‌هایی كه ادعای عاشقی می‌كنند واقعا عاشق هستند

عشق و ازدواج و شهوت

عشق چيزي بيش از فقط دوست داشتن شديد است بيشتر ما مردم کساني را مي شناسيم که خيلي دوستشان داريم ولي عاشق آنها نيستيم، و برخي از ما نيز به کسي احساس جاذبه ي شهواني داشته ايم که وي را دوست نداشته ايم. پژوهشها اين باورهاي روزمره را تأييد مي کنند

عشق

محبت وقتی که به آن حالت برسد " عشق " نامیده می‌شود، به یک حالتی که زمام فکر و اراده انسان را می گیرد، بر عقل و بر اراده تسلط پیدا می‌کند و لهذا حالتی می‌شود شبه جنون ، یعنی عقل را دیگر در آن جا حکمی نیست

ابراز محبت و عشق ورزيدن در زندگي زناشويي

دوستي وقتي همسرش مسافرت بود،روي بعضي از سراميک هاي سفيد رنگ خانه،عکس و گل و شکلات چسبانده بود و روي چند عدد از آنها کلمات و جمله هاي محبت آميز نوشته بود، باور کنيد همسرش تا مدت ها سراميک ها را تميز نکرده بود که مبادا نوشته ها پاک شود! تصور کنيد که عشق آنها، با اين کار آقا، چقدر تازه شد

چرا ازدواج عاشقانه به طلاق می رسد؟

زندگی مشترک پیچیدگی های خاصی دارد که اگر آنها را نشناسید ممکن است در تله ای بیفتید که خیلی ها در آن افتاده اند. یعنی خراب شدن رابطه دو نفره تان و در نهایت طلاق

عشق در نگاه اول

صفحه اصلی / مقالات / عشق عشق در نگاه اول

 عشق در نگاه اول

عشق در نگاه اول

آیا عشق در نگاه اول می تواند یک عشق واقعی باشد؟ چرا عشق در نگاه اول را خطرناک می نامند؟ چه شرایطی می تواند تداعی کننده ی یک عشق واقعی باشد؟

 عشق در نگاه اول و یک عشق عجولانه به هیچ عنوان منطقی به نظر نمی رسد می دانید چرا؟ چون برای آغاز یک زندگی موفق و طولانی حتی زمان کوتاه عشق در یک نگاه هم وجهه ی عشق را غیر منطقی می کند.

 متاسفانه با سرعتی که زندگی پیدا کرده است، صبوری در فرهنگ ما از بین رفته است. می خواهیم هر چیزی در لحظه اتفاق بیفتد. پر سرعت ترین اینترنت را می خواهیم، می خواهیم در لحظه عکس ها و ویدئوهایمان را به اشتراک بگذاریم، طاقت صبر برای هیچ چیز را نداریم. همراه با این روال سرعت عاشق شدن نیز بالا رفته و عشق در نگاه اول به امری طبیعی تبدیل شده است. با این حساب زمان آن رسیده است که خطرات عشق در نگاه اول را بررسی کنیم.

 وقت کافی برای تست شخصیت وجود ندارد

 هر کسی می تواند برای مدتی کوتاه ماسک به چهره بزند و جنبه های منفی شخصیت خود را مخفی کند، و تنها با گذشت زمان و از راه آزمون و خطا است که می توانید شخصیت واقعی طرف مقابل را بشناسید. اگر زمان کافی برای شناخت طرف مقابل صرف نکنیم ممکن است وارد موقعیتی دشوار و یا حتی خطرناک شویم.

 

 اسیر احساسات خود می شویم

در حقیقت هر کسی از آغاز یک رابطه جدید لذت می برد، تب و تاب یک رابطه تازه و هیجانات احساسی ناشی از آن باعث می شود احساسات عنان عقل و منطق را به دست بگیرند و آن را از کنترل شما خارج کنند و به شما بگویند که چکار کنید و چکار نکنید. خاصیت جادویی عشق، با وجود تمام زیبایی هایی که دارد می تواند ما را به سمت کارهای عجولانه و یا حتی احمقانه هدایت کند.



 ایجاد یک پایه محکم از طریق دوستی نادیده گرفته می شود

زمانی که یک زوج بر اساس احساسات و جذابیت ظاهری به سرعت وارد یک رابطه می شوند، فرصتی برای به وجود آمدن رابطه دوستی وجود ندارد. بدون رابطه دوستی، که به عنوان چسب یک رابطه عاطفی عمل می کند و طرفین را در کنار هم نگاه می دارد، پس از فروکش کردن احساسات شدید جذابیت ظاهری، رابطه حالتی سطحی به خود می گیرد.

 اجازه می دهیم شیفتگی ویژگی ها و شخصیتمان را کنترل کند

زمانی که در حالت شور و شیدایی عشق در نگاه اول به سر می بریم کنار گذاشتن رویاها و ارزش های خودمان بسیار ساده خواهد بود. اما زمانی که واقعیت زندگی قدرت خود را باز می یابد، نمی خواهیم کسی را در کنار خودمان ببینیم که برای خواسته ها و ارزش هایمان احترام قایل نیست، یا با کسی باشیم که از همان کارهایی که ما دلمان می خواهد انجام دهیم لذت نمی برد.

  مشکلات موجود را نادیده میگیریم

 زمانی که با سرعت و هیجان عاشق می شویم مشکلات را نادیده می گیریم و برای همه چیز بهانه تراشی می کنیم. از کنار مسائل موجود رد می شویم و چشممان را بر روی آنها می بندیم، تا جایی که این مشکلات آنقدر روی هم جمع می شوند که دیگر هیچ راهی برای حل کردن آنها وجود نخواهد داشت.

 احساس رضایتمندی دروغین داریم

زمانی که در نگاه اول عاشق می شویم، احساس می کنیم که رابطه ما خاص و متفاوت با دیگران است. این حالت به نوبه خود باعث می شود باور کنیم که عشق ما شکست ناپذیر است و برای این رابطه آفریده شده ایم و بدون تلاش زیادی عشقی ابدی خواهد بود. چنین حالتی باعث می شود که تلاش فراوانی که برای حفظ یک رابطه سالم و طولانی مدت ضروری است را نادیده بگیریم و بدین ترتیب قدم در راه نابودی رابطه خود بگذاریم. 

منبع:نمناک

عشق و میل به زندگی

صفحه اصلی / مقالات / عشق / عشق و میل به زندگی

عشق و میل به زندگی

عشق و میل به زندگی

عشق  عبارتست از رغبت جدی به زندگی و پرورش آنچه بدان مهر می ورزیم. عشق یعنی حمایت، احترام و علاقه دو انسان به یكدیگر. عشق یعنی بودن در كنار دیگری و همراهی كردن او در تمام فراز و نشیب ها، شادی ها و ناكامی ها. عشق یعنی درك كردن و صبر داشتن.

در میل به عشق ورزیدن  پیامی بسیار ساده نهفته است: «نمی خواهم از تو سوء استفاده كنم، از این كه دوستت دارم لذت می برم. می خواهم تو را بشناسم، به احساست پی ببرم، با تو رشد كنم، در شادی و غم با تو شریك باشم، در كنار و همراهت باشم و با تو الفتی برقرار كنم.» ما در تنهایی رنج می كشیم و می میریم؛ ولی در كنار هم رشد می كنیم، تغذیه، ارضاء و سعادتمند می شویم. یكی از فواید مهم عشق ورزیدن این است كه با داشتن آن انسان دنیای بزرگتری برای خود می سازد.

به نظر «اوشو» عارف معاصر هندی، میل به عشق، قاطعانه ترین نشانه برای اثبات وجود خداوند است. چون انسان عشق می ورزد پس خدا وجود دارد. چون انسان بدون عشق نمی تواند زندگی كند پس خدا وجود دارد. عشق شوق وافر درونی برای یكی بودن با كل است. میل باطنی برای فنا شدن در وحدانیت. منشاء عشق جدایی است؛ ما از منشاء جدا شده ایم. اگر درختی را از خاك بیرون بیاوری اشتیاقی عظیم برای بازگشت به خاك و ریشه دواندن در آن احساس خواهد كرد. زندگی درخت در خاك با خاك و از طریق خاك ممكن می شود و این یعنی عشق.

هر نوع عشق حتی عشق های مادی صورت هایی از عشق هستند كه در نهایت ما را به مرحله ای از كمال می رسانند و از آنجا كه كمال مطلق خداست در نهایت همه عشق ها به او ختم می شود. در مسیر خاك تا افلاك مراحل و مراتب گوناگونی از عشق را می توان برشمرد كه هر فرد به تناسب رشدی كه دارد، می تواند خود را به یكی از این مراتب برساند.

عاشق بودن از هر نوعی كه باشد در رفتار انسان ها تحولات شگرفی را ایجاد می كند، این تحولات نیز طیف وسیعی را شامل می شوند. برخی از آنها محدود و كم تأثیرند و برخی دیگر آنچنان تحول ایجاد می كنند كه جوامع بشری را تا قرن ها تحت تأثیر خود قرار می دهند و انقلابی در رفتار انسان ها به وجود می آورند.

مرد می تواند از طریق زن به هستی متصل شود و زن از طریق مرد در هستی ریشه می دواند. وقتی كه این دو نیمه به هم می رسند و در یكدیگر ادغام می شوند برای اولین بار احساس ریشه داشتن و متصل بودن می كنند و لذتی بزرگ وجود آنها را فرا می گیرد. زن و مرد به مثابه دروازه هایی هستند كه به درگاه خداوند گشوده می شوند. میل به عشق، میل به خداوند است. برخی می پندارند فقط زمانی می توانند عشق بورزند كه شخصی را یافته باشند كه از نظر آنان سزاوار عشق باشد؛ اما مطمئناً چنین شخصی یافت نمی شود زیرا مرد یا زن كامل اصلاً وجود ندارد.

از فواید مهم عشق ورزیدن این است كه با تولید آن انسان دنیای بزرگتری برای خود می سازد.

عشق یك اتفاق نیست، یك احساس نیست، بلكه خواستن است، گنجی است كه نابرده رنج میسر نمی شود و دستیابی به آن مستلزم تحمل مشقت های فراوانی است. عشق یعنی خود را وقف خدمت كردن، یعنی برقراری ارتباط و خود را به لحظه ها سپردن، عشق یعنی نقض «من» و گریز از هرگونه خودرأیی و خودخواهی و خودكامگی. عشق از «من»، «ما» می سازد، از این رو موجب شكوفایی می شود. عشق فقط از درون كسی به بیرون جاری می شود كه كسی نباشد. وقتی آكنده از غرور باشی عشق ناپدید می شود. همزیستی عشق و غرور ممكن نیست، این دو جایی در كنار یكدیگر ندارند.

مشكل وقتی پیدا می شود كه بخواهیم ازدواج را با عشق درآمیزیم؛ آنگاه زیبایی عشق در مقابل واقعیت كه همان نیازهای روزمره ازدواج است رنگ می بازد. بدین ترتیب ما بدترین دشمنان خود می شویم، چرا كه با ایجاد تصویر ذهنی غیر واقعی از عشق، در برخورد با واقعیت سرخورده و مأیوس می شویم. عشق رؤیایی نمی تواند با روابط معمولی و متعادل همخوانی داشته باشد. بایستی به جای این كه پیوسته در طلب عشق رؤیایی و هیجان فوق العاده باشیم زیبایی را در كارهای معمولی جستجو كنیم. هنگامی كه عشق را از قلمرو تخیل و رؤیا بیرون آوریم و وارد زندگی روزمره كنیم انجام بسیاری از كارهایی كه حقیر و پیش پا افتاده است نیز لذت بخش خواهد شد. آنچه زندگی اجتماعی را زیبا و دلپذیر می نماید عشق است.

عشق چیزی نیست كه ناگهانی و خود به خود به وجود آید. عشق آموختنی است و هر كس می تواند و باید عشق ورزیدن را بیاموزد. در مسیر زندگی كسی باید عشق ورزیدن را به شما آموخته باشد. اولین مربیان ما والدین ما هستند، گرچه كامل و بی عیب نیستند ولی كودك باید بداند كه تجلی عشق است و وجودش از عشق لبریز است. احساس عزیز بودن به كودك كمك می كند احساس ارزشمندی كند و خودپنداره مثبت در او شكل گیرد. عشق گلی است بسیار ظریف و شكننده كه باید محافظت، تقویت و آبیاری شود. عشق نیازی مبرم، حیاتی و همگانی است كه تبلور آن شكوفایی و خلاقیت می آفریند و كمبود آن انسان را به فساد و تباهی می كشاند.

اگر هر یك از ما فقط یك نفر را داشته باشیم كه بتوانیم با او صمیمانه درد دل كنیم كسی از درد تنهایی به جان نمی آمد. كسی كه شما بتوانید درد خود را با او در میان بگذارید، ترسی از پنهان كردن مسائل خود از او نداشته باشید و او احساسات و عواطف شما را صمیمانه درك كند و به جای تضعیف روحیه، همدردی كند، دلداری دهد و به شما آرامش بخشد. از طریق دوستی و اتحاد با دیگران به همان نسبت بر توانایی هایمان و شادی هایمان افزوده می شود.

باید با عشق و در عشق زندگی كنیم تا معنی و مفهوم واقعی حیات را درك كنیم و از آن لذت ببریم. خوشبختی  هر كس در گرو احساسی است كه نسبت به سایر انسان ها دارد. قبل از عشق ورزیدن باید تخم كینه و نفرت را از دل زدوده باشیم تا بتوانیم جایی برای عشق ورزیدن باز كنیم. دوست داشتن یكدیگر و عشق به همنوع، انگیزه اصلی انسان ها برای رعایت اصول اخلاقی است. خوشبختانه امروزه مردم به مسئله عشق توجه بیشتری نشان می دهند و آن را بدون احساس شرم و خجلت ابراز می كنند و دیگران را در عشق خود سهیم می سازند. چنانچه واقعاً جویای عشق و محبت هستید كوشش كنید بهترین شمایی را كه در وجودتان نهفته است ارائه دهید. سلامت فكر و روح هر كس بستگی به میزان پایداری و عمق دوستی و رابطه او با دیگران دارد. شما فقط از آنچه دارید می توانید ایثار كنید پس اول زندگیتان را سرشار از شادی كنید. زندگی هدف نیست. زندگی یك روند متحول است و شما قدم به قدم آن را طی می كنید و اگر بتوانید این قدم ها و این لحظات را شادی بخش و نشاط آفرین كنید آن وقت است که به مفهوم واقعی زندگی كرده اید.

عشق، تقسیم كردن خوبی ها و زیبایی هاست. عشق، بخشیدن است. برخی وقتی شاد هستند خسّت به خرج می دهند و آن را با كسی تقسیم نمی كنند، برعكس وقتی غمگین هستند ولخرج و دست و دلباز می شوند و دوست دارند دیگران را در غم و درد خود سهیم كنند. «احتكار» از هر نوع كه باشد، سمی است. اگر ببخشی، وجود از سموم پالایش می یابد. وقتی هم كه می بخشی در انتظار عمل متقابل یا پاداش نباش، حتی منتظر تشكر هم نباش بلكه از كسی كه به تو اجازه داده چیزی را با او تقسیم كنی سپاسگزار باش.

اگر هر یك از ما فقط یك نفر را داشته باشیم كه بتوانیم با او صمیمانه درد دل كنیم كسی از درد تنهایی به جان نمی آید. كسی كه شما بتوانید درد خود را با او در میان بگذارید، ترسی از پنهان كردن مسائل خود از او نداشته باشید و او احساسات و عواطف شما را صمیمانه درك كند و به جای تضعیف روحیه، همدردی كند، دلداری دهد و به شما آرامش بخشد. از طریق دوستی و اتحاد با دیگران، به همان نسبت بر توانایی ها و شادی هایمان افزوده می شود. در این میان احتمال غم و رنج هم مسلماً وجود دارد، چون اقتضای زندگی است. زندگی در عین شادی و لذت، رنج و درد زیادی هم در بردارد، اما حُسن كار در این است كه وقتی می گریم، كسی را در كنار خود دارم و هنگامی كه او می گرید، مرا در كنار خود دارد، اما در تنهایی و بی كسی كه درد بزرگی است، اشك نمی ریزیم.

حال از شما می پرسم كه شما چه كسی را به عنوان معشوق خود برگزیده اید؟ او همسر شماست یا فرزندتان یا یكی از والدین شما و یا خواهر و برادر شما و یا دوست همجنس شما؟ فرقی نمی كند، انتخاب با شماست. اما چه زبانی را برای بیان عشق خود به كار می برید؟

آیا زمانی را برای بودن در كنار او اختصاص می دهید؟

آیا او را با كلام خود تأیید و تصدیق می كنید؟

آیا در كارها به او كمك می كنید و در سختی ها از او حمایت می كنید؟

آیا با او ارتباط فیزیكی دارید، تماس برقرار می كنید و او را مورد نوازش قرار می دهید؟

آیا به او هدیه می دهید؟ ( الزاماً هدایا مادی نیستند بلكه می توانند حتی جملات محبت آمیز شما باشد).

شما برای تداوم عشق و محبت خود چه راهكارهایی را تمرین می كنید؟ تمرین های زیر شما را در استمرار بخشیدن به عشق و محبتتان یاری می دهد. می توانید امتحان كنید.

1 - زمانی را برای بودن در كنار همسرتان در نظر بگیرید. در اوقات معینی با او بیرون بروید. حتی می توانید برای مدت كوتاهی تلویزیون را خاموش كنید و با او گفتگو كنید.

2 - با هم بودنتان را به خاطره خوشایندی تبدیل كنید.

3 - به او بگویید كه عاشقش هستید. حداقل روزی یكبار جمله «دوستت دارم» را به یكدیگر بگویید.

4 - گاهی چراغ ها را خاموش كنید، شمع روشن كنید، غروب خورشید را بنگرید و یا زیر نور مهتاب با هم شام بخورید.

5 - تعطیلات و اوقات فراغت را به یكدیگر اختصاص دهید.

6 - برای خوشحال كردن یكدیگر هر كاری كه می توانید انجام دهید. تا می توانید به یكدیگر هدیه بدهید و بدانید هدایا فقط اشیای مادی نیستند بلكه می توانند عبارات و جملات عاشقانه باشند.

7 - هرگز درباره یكدیگر قضاوت نكنید و از هم انتقاد نكنید.

8 - به یكدیگر احترام بگذارید و از هم حمایت كنید. با اظهار علاقه و قدردانی و تمجید و تحسین، مشوق و مدافع او باشید.

9 - هنگام غم و شادی در كنار هم باشید و در گوش یكدیگر سخنان دلنشین زمزمه كنید و یكدیگر را نوازش كنید.

10 - اسرار خود را به یكدیگر بگویید، اما همه آنها را فاش نكنید. از رؤیاها و آرزوهایتان برای یكدیگر حرف بزنید.

11 - در كارها به یكدیگر كمك كنید.

12 - با یكدیگر صادق باشید.

13 - سعی كنید علائق همسرتان را بشناسید و به آنها احترام بگذارید و به انتظارات او جامه عمل بپوشانید.

14 – گاهی برای یکدیگر نامه عاشقانه بنویسید و هرگاه خانه را ترك می كنید حتماً برایش یادداشت بگذارید.

15 - و فراموش نكنید كه «عشق» عمر را طولانی تر و زندگی را لذت بخش تر و تن و روان را سالمتر می سازد.

منبع:تبيان

دوسویگی عشق و ازدواج

صفحه اصلی / مقالات / عشق / دوسویگی عشق و ازدواج

دوسویگی عشق و ازدواج

دوسویگی عشق و ازدواج

چکیده:

«عشق»، جاذبه ای غیرمرئی و پدیده ای رازآلود است که مهم ترین نقش را در تحرک، قوام و دوام عالم ایفا می نماید. اهمیت و نقش تعیین کننده ی عشق در هستی، حکمای الهی را بر آن داشته است تا با ژرف نگری در مقوله ی عشق و تفکیک اقسام و تعیین مراتب آن و ... ، بحثی اساسی را به این مهم اختصاص دهند. نوشتار حاضر به منظور تبیین اجمالی مقوله ی عشق، پس از ورود به مباحث معناشناختی عشق، ذکر اقسام و مراتب آن، به مباحثی از قبیل رابطه ی عشق مجازی با عشق حقیقی، اختیار و تکلیف در محدوده ی عشق مجازی، تکلیف عاشق در فراق و وصال، علت و علاج عاشق و ... می پردازد و سرانجام با رویکردی اجمالی به بحث «عشق و ازدواج»، نقش عشق را به عنوان «زمینه» و نیز «پیامد» ازدواج بیان می دارد و به مهم ترین تدابیر شریعت در جهت تحکیم عشق پس از ازدواج اشاره می نماید.


ازدواج و خانواده یکی از مهم ترین پدیده های فردی و اجتماعی و از اصلی ترین خاستگاه های سعادت افراد و جوامع بشری است. مهم ترین رکن در ساختارهای موجود در خانواده، عشق و محبت است و نوع کارکرد، پویایی، توسعه و تحکیم همه جانبه آن، مبتنی بر وجود این عامل توانمند و تأثیرگذار می باشد. عشق و محبت، هم در تشکیل اصل بنیان خانواده و هم در دوام، قوام، کم و کیف و معنابخشی به آن، اصلی ترین نقش را بر عهده دارد. چهار علت اصلی ایجادی، یعنی علت فاعلی، غایی، صوری و مادی در بنیاد خانواده، عشق و محبت است و اگر تأثیر و نقش عشق و محبت در قالب یکی از علل اربعه، کاهش یافته یا معدوم شود، حدوث و بقا و کارکرد ازدواج و خانواده به همان میزان آسیب می پذیرد.

در این مقاله سعی شده است که گام هایی برای رفع برخی ابهام هایی که در حوزه ی دوسویگی و ارتباط عشق و ازدواج وجود دارد، برداشته شود. برای تحقیق این منظور، ضمن بیان معنا، منشأ، اقسام و مراتب عشق و تفاوت آن با محبت، به تبیین اجمالی عوامل ایجاد محبت پرداخته شده است و آن گاه پس از بیان اصلی ترین عوامل ایجاد محبت، یعنی کفوّیت و رعایت حقوق متقابل در نهاد خانواده و قرار دادن هر یک از مرد و زن در نقش های اصلی خود، بر این مطلب تأکید گردیده است که ازدواج هایی که در پی عشق های گذرا حاصل می شوند، نمی توانند از عشق به عنوان یک عامل تداوم بخش استفاده کنند؛ بلکه برای پایداری عشق در ازدواج باید از سایر عواملی که سبب اقامه و طراوت عشق و محبت می شوند، نیز استفاده کرد. البته انگاره ها و اسطوره های حاکم بر سازوکار اندیشه در هر عصر، تصاویر متباینی را درباره حقیقت عشق و ازدواج ارایه می دهد؛ در این میان آن چه مهم و تعیین کننده است، توجه به نظریات دینی و مناسبات آن است.

عشق در ساحت معناشناختی

حکمای الهیه، عشق مطلق را در همه جهان هستی جاری و ساری می دانند (ملاصدرا، بی تا:ج7، ص156). عشق در دیدگاه عرفانی و حکمی، عامل پیدایش آفرینش است. عشق حق به جمال خویش، عامل پیدایش جهان است و فیوضات عشق مطلق، همانند افاضات وجود مطلق در تمامی ذرات کائنات ساری و جاری است. هر علتی نسبت به معلول حقیقی خود عشق دارد و هر موجودی نیز عاشق ذات و کمالات خویشتن است و معشوق حقیقی، همان سر سلسله ی حلقه های علّی و معلولی جهان، یعنی ذات مقدس حق است (همان: ص158) و سایر مراتب عشق نیز در طبقات هستی جریان دارد؛ یعنی الفاظ، مرقات ها و نردبان هایی هستند برای رسیدن به روح معنای کلمات؛ با این چشم انداز وسیع نیز، عشق از معنای عرفی خود فراتر می رود و در هر عالمی، معنایی متناسب با ساختار مقتضیات آن عالم به خود می گیرد. بنابراین، با این نگاه وسیع، می توان جذبه ها و کشش هایی را که در بین ذرات کائنات وجود دارد، از جمله پرتوهای عشق دانست. پس عشق ساری در کائنات، هم سبب قوام عالم بی نهایت بزرگ کهکشان ها و هم سبب تقوم و پایداری جهان بی نهایت کوچک اتم هاست و مظاهر خلقت و بدایع طبیعت همه در تسخیر عشق اند و کشش و پیوند اجزا و اضداد نیز از جلوات عشق است.

دور گردون ها زموج عشق دان گر نبودی عشق بفسردی جهان

کی جمادی محو گشتی در نبات کی فدای روح گشتی نامیات

همین جاذبه و عشق غیر مرئی است که ستون های آسمان است «خلق السموات بغیر عمد ترونها» (لقمان،10)، اگر در جاذبه ی عشق خللی ایجاد شود، قوام و دوام از عالم رخت خواهد بست.

الف) معنای لغوی عشق

«عشق» واژه ای است که از بستر زبان متین عربی به دایره واژگان زبان شیرین فارسی راه یافته و تحت تأثیر فرهنگ ایرانی، بارهای معنایی و کاربردهای فراوانی پیدا کرده است.

«عشق» در لغت به معنای افراط در دوستی و محبت تام و از حد گذشتن محبت آمده است و معانیی نظیر دل باختگی و دل دادگی را نیز برای آن آورده اند (طباطبایی، 1361: صص441-440).

شیخ اشراق در رساله ی «فی حقیقة العشق» می فرماید: «محبت وقتی به غایت خود رسد، آن را عشق می خوانند» (رک. سجادی، 1372: ص281).

میر سیدعلی همدانی در شرح قصیده میمیّه ابن فارض آورده است: «اشتیاق عشق از عشقه است و عشقه گیاهی است که بر درخت می پیچد و درخت را زرد و خشک می گرداند» (مینوی، 1346: ص414).

تا قرن پنجم هجری، صوفیه بیشتر واژه محبت را استعمال می کردند؛ ولی پس از آن استعمال کلمه «عشق» در آثار منثور و منظوم اُدبا و عرفا و حتی زبان های سایر رشته های علمی، متداول تر گردید. در معارف اسلامی نیز، لغت «عشق» مورد استعمالی دارد؛ ولکن دقت در این موارد نشان می دهد که این کلمه و مشتقات آن نسبت به کلمه محبت و اشتقاقات آن در قرآن و در روایات استعمال بسیار کمتری دارد.

ب) معنای حقیقی عشق

حقیقت معنای عشق را نمی توان تبیین نمود؛ زیرا عشق همانند وجود و هستی از یک سو، معنایی بدیهی و آشنا دارد و از سوی دیگر وقتی به ژرفای آن فرو می رویم، معنایی بسیار اسرارآمیز و رازآلود پیدا می کند.

محی الدین عربی در این باره می فرماید: «هر کسی عشق را تعریف کند، آن را به حقیقت نشناخته و هر که از جام آن جرعه ای نچشیده باشد، نیز حقیقت آن را نشناخته و نیز کسی که می گوید من از جام آن سیراب شده ام، حقیقت آن را نشناخته است» (ابن عربی، 1414 ق: ج 2، ص 111)؛ «هر نظریه ای درباره ی عشق، با نظریه ی انسان شناسی و با نظریه ی هستیِ بشر آغاز می شود» (فروم، 1374: ص13).

مولوی عشق را از تعریف مستغنی می داند (آفتاب آمد دلیل آفتاب) و می گوید:

هر چه گویم، عشق را شرح و بیان چون به عشق آیم، خجل مانم از آن

هر چند گسترش معنوی ای که در معنای عشق وجود دارد، فضای بازی از گونه های مختلف ترکیبات ادبی، عرفانی و حتی روان شناختی را به خود اختصاص داده است؛ ولی هیچ کس مدعی نیست که حقیقت ماهیت عشق را فهمیده و تشریح نموده است. عشق گاه به آب و گاه به آتش، گاه به باغ و گاه به داغ، گاه به درد و گاه به درمان تشبیه شده است؛ ولی با این وجود، حقیقت آن روشن نیست و هر کس از آن تفسیر خاصی دارد؛ مولوی از زبان عشق در این باره می فرماید:

هر کسی از ظن خود شد یار من از درون من نجست اسرار من

حقیقت عشق همانند حقیقت وجود، وقتی تنزل می کند، در قالب اضداد جلوه گر می شود. چنان که سعدی آن را از نوع درد می داند:

دردی است درد عشق که هیچش طبیب نیست گر دردمند عشق بنالد عجیب نیست

ولی مولانا گاهی عشق را از مقوله ی درمان دانسته و این چنین می سراید:

شاد باش ای عشق خوش سودای ما ای طبیب جمله علت های ما

بنابراین باید از تعریف معنای حقیقی عشق لب فرو بسته و از این معبر گذر کنیم.

بیش از این از شمس تبریزی مگوی بیش از این آشوب و خون ریزی مجوی

(مولوی)

مراتب عشق

«عشق» مقوله ای مشکک و دارای مراتب است. ابن سینا در رساله ی عشقیه ی خود در این باره مطالب مبسوطی را بیان کرده است. ادبا و اهل ذوق نیز مراتبی را در مقوله ی عشق مطرح نموده اند؛ ترتیب مراتب عشق از نظر ادبا و اهل ذوق بدین صورت است:

«نام نخستین مرتبه «هوی» است و پس از آن «علاقه» است که عبارت از محبتی می باشد که ملازم و غیرمنفک از قلب عاشق است و مرتبه ی سوم را «کلف» نامیده اند و مقصود از آن شدت محبت است و مرتبه ی چهارم «عشق» است و آن زاید بر مقدار حبّ است و پنجم «شعف» است که آن عبارت از احراق قلب به واسطه ی ازدیاد محبت می باشد و مرتبه ی ششم «شغف» است؛ یعنی محبت چنان ازدیاد پیدا می کند که به غلاف قلب می رسد و هفتم «جوی» است که عبارت از محبت باطنی عمیق به محبوب است و هشتم «تیم» است که محبت عاشق در این مرتبه به جایی می رسد که از معشوق ظاهری دوری گزیده و طالب دیدار معشوق حقیقی می شود و مرتبه نهم را «تبل» می نامند و آن وقتی است که عاشق از شدت عشق، مریض و بیمار می شود و ناتوان می گردد و مرتبه دهم را «تدلیه» می گویند؛ در این مرحله عقل عاشق زایل می گردد؛ مرتبه یازدهم را «هَیوم» می نامند و این آخرین مرتبه ی عشق است و عاشق در این حالت در معشوق فانی می شود و غیر از او کسی را نمی بیند» (ابن سینا، 1360: ص110).

اقسام عشق

عشق علاوه بر مراتب، دارای اقسامی نیز می باشد. عشق را می توان از یک چشم انداز به سه نوع تقسیم بندی نمود که هر یک از این انواع دارای حکم ارزشی خاصی است:

1- عشق مجازی نامعقول؛ منشاء این عشق شهوت است و مستند به خودخواهی های متنوع می باشد و معمولاً سبب انحراف و ناهنجاری های روحی و اجتماعی است.

2- عشق مجازی معقول؛ منشاء آن محبت شدید و گرایش حیاتی به کمال و جمال و خیرات عالیه است.

3- عشق حقیقی؛ منشاء آن عشق به کمال و جمال مطلق است و متعلق آن خداوند می باشد و عالی ترین درجه ی کمال برای انسان، حصول همین نوع از عشق است (بهشتی، 1373: ص47).

بعضی از متفکرین، عشق را از منظر دیگری تقسیم کرده و حتی عشق انسان به انسان را در بعضی از اقسامش مثبت دانسته و خارج از مقوله ی شهوت معرفی نموده اند و آن را امری شریف و قابل احترام تلقی می نمایند.

«در مقابل این افراد نیز، بعضی از افراد، عشق را چه از لحاظ مبدأ و چه از لحاظ کیفیت و چه از لحاظ هدف، جز حدّت و شدت غریزه ی جنسی نمی دانند. از نظر دسته اول، عشق تقسیماتی دارد که یکی از اقسام آن عشق انسان به انسان است» (مطهری، 1368: ص73).

بنابراین، عشق هم به لحاظ منشاء و هم به لحاظ متعلق و هم به لحاظ سطح و ژرفا و کم و کیف و هم به لحاظ حالات، دارای تقسیمات مختلفی است. اگر نوع حالات عاشقانه را ملاک تقسیم بندی عشق قرار دهیم، روشن می شود که بعضی از عشق ها همانند عشق پروانه خاموشند و بعضی دیگر همسان عشق هزاردستان آتشفشانی، پرغوغا و پر از داستانند؛ بعضی از عشق ها در پی رنگ و هوس گذرا و موقتند و برخی دیگر که ریشه در حقیقت های ثابت تر و متعالی تر دارند، ثابت تر و پایدارتر می باشند.

اگر ملاک تقسیم بندی عشق را این پرسش قرار دهیم که آیا عشق به امر مادی و ظاهری تعلق گرفته یا به یک امر باطنی و مجرد، می توان اقسام دیگری نیز برای عشق بیان کرد؛ ولی اصلی ترین و مشهور ترین تقسیمی که برای عشق ارائه می شود، به لحاظ حقیقی بودن یا مجازی بودن متعلق است؛ بنابراین عشق مجازی و عشق حقیقی از معروف ترین اقسام عشق است.

صدرالمتألهین شیرازی در باب اقسام عشق، ضمن تقسیم عشق به حقیقی و مجازی می فرماید: «عشق انسانی بر سه قسم است: عشق اکبر، اوسط و اصغر. عشق اکبر اشتیاق به لقاءالله و میل به معرفت ذات، صفات و افعال اوست.» (ملاصدرا، بی تا: صص 189- 188) از نظر وی این نوع عشق و اشتیاق، در غیر عارف پیدا نمی شود.

الف) عشق مجازی

در عشق مجازی گاهی عاشق به صورت و ظاهر محبوب توجه دارد و گاه از شدت استغراق در عشق، محو معنا و باطن معشوق می شود. حکیم متألّه در کتاب شریف اسفار، در توضیح این نوع از عشق، حکایتی را از مجنون به این شرح نقل می فرماید: «روزی مجنون عامری، در عشق مستغرق شده و در حالت خاصی از حالات عشق خود فرو رفته بود؛ در این حال لیلی موفق گردید، خود را به او رسانده، بر بالین او آمده و وی را ندا کند که ای مجنون! من لیلی، حبیبه ی توأم؛ ولی مجنون به وی التفاتی نمی نماید و می گوید: من با عشق تو، از تو بی نیازم.» آن گاه صدرالمتألهین با طرح مبحث شریف اتحاد علم و عالم و معلوم و عقل و عاقل و معقول، این حقیقت عرفانی و فلسفی را تبیین می نماید که گاهی نفس عاشق با صورت و معنای حاصله از وجود معشوق، متحد می شود و این اتحاد به گونه ای است که عاشق از حضور جسم و استفاده از شخص معشوق، بی نیاز می شود. این حکیم الهی ثابت می کند که اتحاد نفس عاشق و معشوق، نتیجه ی این حقیقت است که عشق عاشق به معشوق، عشقی روحانی بوده و مربوط به احوال نفسانیه عاشق می شده است (همان: ج7، ص177).

بنابراین، عشق انسان به انسان نیز دارای اقسامی است؛ بعضی از این اقسام، مربوط به صورت ظاهری و جسمانی است؛ برخی دیگر مربوط به حالات روحی، روانی و کیفیات نفسانی و مجرد وجودی ایشان است؛ هم چنین بعضی از اقسام عشق مجاز، دارای منشاء و خاستگاه جنسی است؛ از همان جا شروع می شود و به همان جا ختم می شود؛ یعنی با ارضای غریزه ی جنسی، عشق نیز تمام می شود.

علامه مطهری (ره) در ذیل یکی از تقسیم بندی هایی که در باب عشق ارائه می شود، می فرماید: «عشق انسان به انسان بر دو قسم است: جسمانی و نفسانی و به تعبیر دیگر حیوانی و انسانی؛ ولی عده ای نیز عشق انسانی را فقط و فقط یک قسم می دانند و آن قسم را نیز از مقوله ی شهوت محسوب می نمایند (مطهری، 1368: ص74).

در عشق مجازی، گاهی رابطه ی عاشقانه طرفینی است و گاهی نیز این رابطه یک طرفه است. بعضی از صاحب نظران، عشق مجازی را عبارت از عشق به معصومین (علیهم السلام) دانسته و آن را فقط و فقط به همین مورد منحصر می دانند و سایر اقسام عشق انسان به انسان را دارای مزایا و ویژگی های عشق مجاز نمی دانند.

1- عشق مجازی، اختیار و تکلیف

عشق آمدنی است، نه اکتسابی؛ ولی مقدمات آن اکتسابی و اختیاری است. عشق پدیده ای روانی است که فرد در حدوث و محو آن اختیار چندانی ندارد؛ ولی افعال اختیاری که فرد انجام می دهد، در درازمدت زمینه ساز حصول یا محو عشق های متفاوت می شود؛ به عنوان مثال، اگر این پیش فرض را بپذیریم که مشاکلت و مشابهت نفسانی عاشق و معشوق، از جمله علل عشق است، فردی که به عشق یک فرد بسیار خبیث گرفتار است، باید سابقه ی اعمال خود را که نوعی شاکله ی نفسانی را برای وی فراهم نموده است، در مصیبت عشق خود، دخیل بداند و نیز کسی که به مهر خوبان مبتلا می شود تا حدودی حسنات، خیرات و فضایل اختیاری خود را باید زمینه ساز این عشق بداند؛ ولی نفس پدیده ی عشق، غیر اختیاری است و «موهبت» و گاهی یک «بلاء حسن» و گاهی از جمله ی «مضلات فتن» و گاهی یک «امتحان» و آزمون و گاهی یک «معبر» و گاهی «رحمت» و گاهی «نعمت» و گاهی «نقمت» است. دست قدرت لطیف حکیم، از راه عشق و حالات و ماجراهای آن، قضا و قدرهای حکیمانه و لطیفی را در زندگی انسان ها به وجود می آورد و در این میان، آن چه مهم است، این است که بتوان رابطه ی عشق، اختیار و تکلیف را کاملاً تبیین نمود. ورود در همه ی ابعاد این بحث، مستلزم ارائه مباحث مفصلی است که موجب اطاله ی کلام می شود؛ بنابراین ضیق مقال و مجال مقتضی آن است که تنها به بیان چند نتیجه اصلی اکتفا نماییم.

عشق مجازی، در مرحله ی ورود به قلب، غیر اختیاری است؛ ولی تکلیف انسان در برابر آن، اختیاری است؛ زیرا همیشه تکلیف فرع بر اختیار است. تکلیف افراد در برابر چنین عشقی این است که از یک سو در برابر آن صبر و ثبات جمیل نشان دهند و در تمامی حالات و اطوار عشق، به تکلیف شرعی عمل کنند و با حفظ مراتب عفاف و تعقل، از کوتاه ترین، بهترین و مقرون به تقوی ترین راه برای رسیدن به معشوق گام بردارند و سعی کنند در انتخاب همسر نیز، تنها بر اساس عشق عمل نکنند؛ بلکه در کنار عشق، با ابزار تعقل و تدبر پیش روند و اگر عشق و عقل هر دو در یک راستا رأی دادند، ازدواج دلخواه با همسر دلخواه را صورت دهند و پس از ازدواج نیز, به طور دایم بر اساس تکلیف عبودی خود عمل نمایند و نوسانات عشق و غیرت را میزان عمل خویش قرار ندهند.

البته لازم به ذکر است که گاهی عشق در مواردی تحقق می پذیرد که فرض ازدواج «منتفی»، «نامشروع» یا «غیرممکن» است. در این جا نیز در مناسبات عشق، تکالیف فراوانی از نوع احکام خمسه ی تکلیفیه وجود دارد که مهم ترین آن ها صبر جمیل، توکل، امید، عفاف و کتمان است.

یکی دیگر از تکالیف مشترک بسیار مهم در برابر اقسام مختلف عشق مجاز این است که عاشق سعی کند آن عشق را به عنوان معبری تلقی کرده و از سوزوساز، طراوت و تلطیف آن در راه نیل به احوال سالکانه و عارفانه مدد گیرد. ابن سینا در کتاب شریف اشارات، تلطیف سرّ را از خواص و ویژگی های عشق مجاز می داند (ابن سینا، 1403ق: ج3، ص210).

2- تکلیف عاشق در فراق و وصال

به طور کلی عشق ها از دو حال خارج نیستند؛ یا قرین وصالند یا همراه فراقند. اگر عشقی به وصال مشروع نیز بینجامد، باز هم دارای محنت است و این گونه نیست که عشق در وصال، سراسر بهجت باشد؛ زیرا اگر عشق از نوع عشق نفسانی باشد، حتی در وصال نیز، همراه با سوزوساز است و به قول شاعر محنت قرب، گاهی از رنج بُعد نیز افزون است:

بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت

وندر آن برگ و نوا خوش ناله های زار داشت

گفتمش در عین وصل این ناله و فریاد چیست

گفت ما را جلوه ی معشوق بر این کار داشت

گاه شیرینی هایی که در فراق است، قابل مقایسه با شیرینی وحلاوت های وصال نیست:

نالم و ترسم که او باور کند

وز کرم آن جور را کمتر کند

عاشقم بر قهر و بر لطفش به جد

بوالعجب من عاشق این هر دو ضد

(مولوی)

بنابراین، عاشق باید عشق را در همه حال، امتحانی الهی قلمداد کند و دل به قضای دوست بسپارد. تکلیف عاشق و معشوق در وصال این است که شیرینی وصل، آن ها را از معشوق حقیقی غافل نکند و در تلخی فراق نیز، باید از انفاس قدسی عشق نیرو بگیرند و در هر حالتی از حالات عشق، باید بر طبق وظیفه عمل کرده و تکالیف شرع را گردن نهند.

گر اژدهاست بر ره، عشق است چون زمرد

از عشق آن زمرد، هین دفع اژدها کن

(مولوی)

در هر حال، عشق پدیده ای است که در قلمرو قدرت و علم خداوند، پدیدار شده است: «وماتسقط من ورقه الا یعلمها» (انعام، 59)، زیرا هیچ برگی از درختی فرو نمی افتد، مگر این که خداوند عالم به آن است.

عاشق باید بداند، هر چه که بر وسعت و ظرفیت وجودیش بیفزاید، عشق وی لطیف تر گشته و غم آن شیرین تر می شود. هر چه سرعت و حجم آب بیشتر باشد، خس و خاشاکی که در سطح آب حمل می شود، با سرعت بیشتری از روح او گذر میکند و غم عشق، عاشق را از پای نمی اندازد و هلاک نمی کند؛ بلکه به او پر و بال می دهد و زبان حال وی، مضمون این لطیف می شود:

بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم

فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم

اگر غم لشگر انگیزد که خون عاشقان ریزد

من و ساقی به هم سازیم و بنیادش براندازیم

(حافظ)

اگر عاشق به تکلیف عشق عمل کند، راه میان بری به مقصد پیدا می نماید و عشق زمینی او به عشق آسمانی متصل می شود.

3- علت و علاج عشق مجازی

در یک جمع بندی کلی می توان گفت موارد زیر موجب التیام، علاج درد و علت عشق است؛ ولی در هر قسمی از اقسام عشق، یکی از موارد زیر تجویز می شود:

دعا و استفاده از وسایط غیبی

دوری و چشم پوشی از معشوق

وصال و کامروایی از معشوق

ازدواج معقول و قانونی و ملاطفت آمیز با همسری غیر از معشوق

اتحاد روحی عاشق با معشوق

تغییر صورت و ظاهر معشوق

مشغولیت های شدید و ایجاد موقعیت های موفقیت آمیز پی در پی جهت تخلیه و تحلیه ی روح.

خدای سبحان برای هر یک از موجوادت، عقلی، نفسی، حسی و طبعی کمالی را مقرر فرموده و عشقی را به سوی این کمال در نهاد آن موجودات قرار داده است. عشق موجودات مجرد، با شوق آمیخته نیست؛ زیرا در عالم مجردات که عالم فعلیات تامه است، قوه و استعدادی وجود ندارد تا با پدیده ی اشتیاق به فعلیت برسد؛ ولی در موجودات غیر مجرد، همراه عشق به کمال، «اشتیاق» و «غم فراق» نیز وجود دارد.

هر موجود نورانی باید با نور قوی تر یا ویژه تری بیامیزد تا به کمال بالا تر رهنمون گردد؛ بنابراین همه ی موجودات بسیط و مرکب دارای حیات، شعور، عشق و شوقند. شوق های متوالی و ذوق های پی درپی در عشق های موجودات سبب می شود که در ذرات کائنات حرکتی به سوی غایت الذات و منتهی الیه حرکات به وجود آید.

شیخ الرئیس ابن سینا در طبیعیات شفا، بعضی از صور عشق و شوق را در ذرات طبیعت منکر است؛ ولی در مسلک بسیاری از عرفای الهیه، عشق موجودات در یک نظام خاص و معناداری، توجیه می شود (رک. ملاصدرا، بی تا: ج7، صص171-148)؛ زیرا در هر حال، از آن جا که عشق در این عالم با درد و فراق همراه است، سخن از معالجه ی آن به میان می آید.

ملاصدرا در ذکر عشق ظرفا، خوب رویان و جوان مردان نیک صورت می فرماید: «آرای حکما درباره ی این عشق و ماهیت آن متفاوت است... ما قلب و نفوس بسیاری از افراد امت هایی را که متعلم به تعلیم علوم، صنایع لطیف، آداب و ریاضیات هستند، بررسی کرده ایم و دریافته ایم که بسیاری از ایشان اعم از اهل فارس، عراق، شام، روم و سایر اقوامی که با علوم دقیق و صنایع لطیف و آداب حسنه، ارتباط نزدیک دارند، به این گونه از عشق های لطیف که منشاء آن استحسان شمایل محبوب است، مبتلا می شوند» (همان: ص174).

درباره ی علل و راه های علاج عشق، سخنان بسیاری به میان آمده است و هر که از چشم انداز و رویکرد خاص خود، به تبیین نوعی از مسایل فلسفی، روانی، عرفانی و اجتماعی در رابطه با این پدیده ی عجیب روحی پرداخته است.

«علت عشق نفسانی، مشاکلت نفس عاشق و معشوق در جوهر است و بیشترین میل عاشق نیز به شمایل معشوق و آثار حاصل از نفس و روح معشوق است؛ ولی علت عشق های حیوانی، شهوات بدنی و طلب لذت بهیمی است و بیشترین بهره و اعجاب عاشق به رنگ و رخساره و شکل اجزای معشوق است» (همان: ص175).

مسلم است که اگر علت عشق، مشاکلت جوهری نفس عاشق و معشوق باشد، وصال ظاهری و حتی ازدواج نمی تواند آتش عشق را فرو بنشاند؛ بلکه یکی از راه های علاج این عشق، اتحاد روح عاشق و معشوق است؛ ولی اگر مبدأ عشق، غلیان شهوت بدنی و غریزه باشد، منتهای این عشق نیز اطفای شهوت و غریزه جنسی است؛ حتی اگر گاهی این شهوت با وصال فرد دیگری غیر از معشوق نیز فرو نشانده شود یا صورت ظاهر و چهره ی معشوق تغییر کند، این عشق شهوانی نیز فرو می نشیند.

در دفتر اول مثنوی مولوی به این راه های علاج عشق، در قالب داستان هایی اشاره شده است: شاهی به عشق کنیزکی از کنیزان خود مبتلا شد و مشاورین و حکما برای علاج عشق او، به کنیزک ریاضت داده و به وسیله کاهش خون، موجبات ضعف او را فراهم کردند. وقتی رنگ رخساره ی کنیز تغییر کرد و حالت صورت، رخساره و بدن وی به خاطر ضعف، متغیر و تیره شد، شاه نیز، عشق خود نسبت به او را فراموش کرد.

در داستان دیگری از داستان های مثنوی، سخن از عشق صوری دیگری است: شهزاده ای به عشق خادمی از خدام خود گرفتار آمد؛ مشاوران او توطئه ای چیدند و آن خادم را بیهوش کردند تا آن شاهزاده کام دل از وصال این خدمتکار برچیند و آرام گیرد.

مسلم است که عشق هایی این چنینی جز غلیان شهوت نیست و با آرامش شهوت، آرام می گیرد. در روایات نیز، مطالبی است، دال بر این معنی که اگر عشق غریزی باشد و وصال معشوق ممکن یا عاقلانه نباشد، با مناکحت مشروع و آمیزش با همسری شرعی و قانونی، می توان آن را التیام بخشید.

از طبابت هایی که ابن سینا برای بعضی از صورت های عشق مجاز می فرمود، نیز می توان دریافت که گاهی وصال معشوق، لهیب عشق را فرو می نشاند. البته وقتی گفته می شود علاج عشق های جنسی، ارضای معقول آن غریزه است، به این معنا نیست که غریزه ی جنسی امر خبیثی است؛ بلکه مراد این است که عشق هایی که از این مقوله هستند، ارزش سایر عشق ها را ندارند و اگر عاشق، تقوی و عدالت کافی نداشته باشد، غالباً عشق وی با فسق، فجور و بی عفتی همراه می شود و حتی ازدواج هایی هم که صرفاً بر اساس عشق های زودگذر صورت می گیرند، ازدواج های موفقی نیستند؛ به همین جهت در اخلاق جنسی اسلام، به ارضای معقول این غریزه بها داده می شود.

بنابراین، آن چه که به صورت حقیقی متصف به خباثت است، نفس غریزه جنسی نیست؛ بلکه بی حیایی، بی عفتی و عدم التزام به قیودات و تعبد در برابر تکالیف شرعی است که سبب می شود عشق های برخاسته از غریزه جنسی بدنام شوند.

در عشق های غیر جنسی، حتی در صورتی که عاشق و معشوق با یکدیگر ازدواج کنند و نزدیک ترین موقعیت های جسمی و روحی را در قالب ازدواج نسبت به هم پیدا نمایند، باز هم در آتش عشق یکدیگر می سوزند و شاید محنت قرب ایشان، از رنج دوری برایشان سخت تر باشد.

ابن عربی، اشعاری را بدین مضمون سروده است که من معشوقم را در آغوش می کشم، ولی در نزدیک ترین حالت ها و مقاربت ها، باز هم آتش عشق و اشتیاق در من شعله ورتر می شود و هرگز این آتش فرو نمی نشیند، مگر آن که روح من با روح معشوق، متحد شود.

ملاصدرای شیرازی در کتاب شریف اسفار و ابن سینا در رساله عشقیه مطالبی دارند که مستفاد از آن ها این است که اگر عاشق با صورت حاصله از معشوق متحد شود، به مرحله ی استغنای عشق می رسد و لهیب اشتیاق او برای شخص معشوق، فروکش می کند.

در سیر تاریخی نوسانات حالات عاشقانه مولانا به شمس نیز، این حقیقت هویدا است. بررسی اشعار مولانا نشان می دهد که وقتی مولوی با شمس محشور بوده است، در بسیاری از اشعار وی، نشانه های سوز و احساس فراق از شمس، هویدا است؛ زیرا در آن زمان هنوز روح مولوی با روح شمس متحد نشده بود؛ ولی پس از آن که سال ها از عشق مولانا به شمس می گذرد و حتی از جهت ظاهری بین این دو فاصله و فراق می افتد و در یکی از عوالم عشق، ناگهان برای مولانا تحولی حاصل می شود و وی احساس می کند که با وجود دوری و از دست دادن شمس تبریزی به وصال او رسیده است و روح شمس را با روح خود متحد می بیند، درباره ی وصال پر شور خود که با احساس حصول روح شمس در وجود وی و اتحاد روحی با او حاصل می شود، اشعار زیبا و فراوانی را می سراید.

یکی دیگر از راه های علاج عشق که در قدیم نیز مشهور بوده، دعا و توسّل به افراد مستجاب الدعوه، کاهنان و رهبانان بوده است؛ زیرا به تعبیر ملاصدرا، از آن جا که عده ای عشق را جنونی الهی می دانستند، طبابت آن را نیز منحصر به طبابتی الهی دانسته و درمان و شفای عشق را فقط در خواست و مشیت الهی جستجو می کرده اند؛ لذا به زعم خود، به افرادی که به درگاه خداوند مقرب بوده اند، پناهنده شده یا مستقیماً به درگاه خدا می رفتند تا شفای این درد بی درمان و این درمان جمله دردها را از خداوند بخواهند. در مشاهیر عشق های افسانه ای، به این مطلب فراوان اشاره شده است. داستان پناهندگی قبیله ی مجنون عامری به خانه ی خدا برای طلب شفای مجنون، از فراز های مشهور منظومه های عاشقانه است.

در جمع بندی کلی بحث علاج عشق، باید این نکته را خاطر نشان کرد که اصلی ترین و عمده ترین علاج عشق، همان مشیت خداوندی است و همه ی داستان ها و اشعار عاشقانه در تاریخ تفکر و ادبیات جهان، شاهد این مدعی است که همیشه و همه جا، عشق به عنوان یک درد بی درمان شناخته شده است که جز با مشیتی غیبی برطرف نمی شود و حتی وصال نیز، چاره ی عشق نیست. البته اگر عشق ریشه ها و پایه های عمیقی نداشته باشد، نه تنها با وصال، بلکه گاهی با فراق نیز علاج می شود. این بیت مشهور بابا طاهر عریان شاهد این مدعی است:

بسازم خنجری نیشش ز پولاد

زنم بر دیده تا دل گردد آزاد

این مطلب که «از دل برود، هر آن که از دیده رود»، درباره ی بعضی از عشق های موقت و گذرا صادق است و می تواند برای التیام این عشق ها توصیه شود. یکی از پیشنهاد های علم روان شناسی، برای نجات از این پدیده ی روحی که گاهی به صورت وسواس های بیمارگونه، روح عاشق را مورد حمله و تهاجم قرار می دهد، این است که فرد با اشتغال فراوان به کارهای مورد علاقه، خود را تخلیه نموده و با کسب موفقیت ها و موقعیت های فراوان در سایر ساحت های وجودی خویش، از کمبود حاصل از درد اشتیاق بکاهد تا افسردگی بر او غالب نگشته و عشق در وی طغیان نکند و اندک اندک معشوق را فراموش نماید.

ب) عشق حقیقی

عشق حقیقی که عبارت از عشق به خوبی ها، کمالات و زیبائی هاست، از نظرگاه بعضی از متفکرین، منحصر در عشق به ذات حق است:

عشق هایی کز پی رنگی بود

عشق نبود عاقبت ننگی بود

عشق آن زنده گزین، کو باقی است

وز شراب جان فزایت ساقی است

(مولوی)

انسان به حکم فطرت به سوی همه ی خیرات و کمالات، تمایل دارد؛ ولی از آن جا که این خوبی ها و زیبایی ها در عالم ماده و کثرت، محدود و ناقص اند، این تمایل در مظاهر طبیعی نمی تواند تا سرحد عشق بالا رود و از آن جا که خیر مطلق، زیبایی مطلق و کمال مطلق، فقط و فقط خداوند است، والاترین و حقیقی ترین عشق ها، عشق به معشوق ازلی و ابدی است و همین عشق است که غایت سلسله ی صعود و تکامل انسان بوده و معنای نهایی انسان و جهان را می سراید:

عاشق شو ور نه روزی کار جهان سرآید

ناخوانده درس مقصود از کارگاه هستی

بعضی از صاحب نظران، عشق به کُملّین از انسان های کامل و وجود نازنین معصومین (علیهم السلام) را عشق حقیقی می دانند؛ زیرا وجود این انسان های وارسته را از همه ی مراتب تعین و انانیت، مبری دانسته و ایشان را مظهر تام اسما و صفات الهیه محسوب می نمایند و به همین جهت، عشق ایشان را نیز در طول عشق پروردگار و سایه ای از همان عشق حقیقی می شمرند. در این معنا، عشق ورزی به هر معشوقی غیر از ذات اقدس خداوند و وجود معصومین(ع)، باطل است. «امامان معصوم(ع) نه تنها خود راهی راه عشق اند، بلکه خود عین راه شده اند؛ در این جا سخن از اتحاد عاقل و معقول نیست، بلکه سخن از اتحاد سالک و مسلک است و سخن از این است که معصومین(ع)، خود عین راه شده و خود عین میزان عمل می باشند و خود عین صراط مستقیم اند» (جوادی آملی، 1375: ص90)؛ پس عشق به ایشان نیز، صراطی مستقیم است.

ج) ارتباط عشق مجازی و عشق حقیقی

گاهی عشق زمینی، زمینه ای برای وصول به عشق آسمانی است و گاهی سدی برای وصول به آن. حکیم متأله صدرالدین شیرازی می فرماید: «عشق های مجازی که از مقوله ی افراط در غریزه ی جنسی اند، غالباً مقارن فجور و حرص می باشند» (ملاصدرا، بی تا: ج7: ص74). بنابراین این گونه عشق ها، نه تنها بهانه و نردبان عشق آسمانی نیستند، بلکه سد راه آنند. این عارف وارسته، پس از تفصیل مطالب و غور در گوشه هایی از مباحث مربوط به عشق، نظر نهایی خود را در باب احکام ارزشی عشق این گونه بیان می فرماید: «عشق روح انسان به روح انسان دیگر، هر چند که از جمله ی فضایل محسوب می شود، ولی از زمره ی فضایلی است که در حد وسط عقل مفارق محض و نفس حیوانی قرار دارد و امثال این گونه فضایل، در هر حالی و از هر فردی پسندیده نیست؛ بلکه این نوع از محبت مربوط به اواسط سلوک عرفانی بوده و برای ترقیق نفس مفید است» (همان: ص75).

اگر از عشق های زمینی به منزله ی پلی برای رسیدن به عشق آسمانی استفاده شود، آن عشق مفید است؛ ولی اگر کسی که در ساحت عشق آسمانی است، به عشق زمینی گرفتار شود، همانند کسی است که از روی پلی به عقب برمی گردد و اگر کسی به عشق زمینی مبتلا شود و در روی آن توقف کند و آن را محل عبور و گذر قرار ندهد، باز هم عشق برای وی فضیلت نیست؛ بلکه گاهی این عشق برای او رذیلت هم محسوب می شود. اصلی ترین راه عبور از عشق زمینی و وصول به عشق آسمانی این است که انسان وظایفی را که در ورطه ی عشق دارد، به خوبی شناسایی نموده و آن گاه طبق معیار شرع، به صورت دقیق و صحیح، آن وظایف را به انجام رساند .

صدرالمتألهین معتقد است، کسانی که همه ی اقسام عشق زمینی را باطل قلمداد کرده و آن را فعل اشخاص لاابالی و فارغ الهم می دانند، از امور مخفی و اسرار لطیف عالم آفرینش با خبر نیستند و فقط به آن چیزی که برای حواس و مشاعر ایشان تجلی می کند، معرفت دارند و نمی دانند که خداوند تبارک و تعالی هیچ چیزی را در باطن و نهاد نفوس خلق نمی کند، مگر آن که برای آفرینش آن، عنایت مهم و حکمت بزرگی را در نظر داشته باشد (رک. همان: ص82).

غایت یک عشق زمینی، نمی تواند مصلحت بسیار مهم و حکمت عظیمی را در بر داشته باشد؛ بنابراین باید غایت آن را در وصول به عشق آسمانی جستجو کرد. اگر عشقی زمینی بتواند به عنوان معبری برای رسیدن به عالم حقایق قرار گیرد، مطلوب، محبوب و ستودنی خواهد بود. اگر کسی بتواند از عشق زمینی استفاده کند، این عشق برای او قهرمان ساز و الهام بخش است و «بسیاری از شاعران و فیلسوفان و هنرمندان نیز مخلوق یک عشق و محبت نیرومند بوده اند» (مطهری، 1374: ص49).

عشق زمینی گاهی سبب تکمیل نفوس و برانگیخته شدن استعدادات حیرت انگیز باطنی می شود و اگر بتواند در مسیر عشق حقیقی قرار گیرد، می تواند معبر و پلی برای وصول به حقایق باشد. البته عشق های شهوانی وقتی که صورت شهوانی دارند، مقرون به خودخواهی اند (همان، 1368: ص73) ولی عشقی که مورد ستایش واقع شده و از غیر مقوله ی شهوت دانسته شده است، تنها عشق الهی نیست و حتی عشق انسان به انسان نیز در بعضی از اقسامش امری شریف و خارج از مقوله ی شهوت معرفی شده است (همان: ص71).

احکام ارزشی عشق

عشق مقوله ای است که درباره ی احکام ارزشی آن، سخنان و نظرات فراوانی وجود دارد و نظریه پردازی ها و داستان سرایی های فراوانی در ذیل آن به انجام رسیده است. آن چه مسلم است این است که روح معنای عشق ستودنی است. عشق هم در تفکر شرقی و هم در تفکر غربی ستایش شده است؛ گاهی این ستایش ها به حدی رسیده که به جز عشق همه چیز باطل شمرده می شود:

جهان عشق است و دیگر زرق سازی

همه بازی است الا عشق بازی

و گاهی عشق مایه ی همه ی خرمی ها

و شادکامی ها محسوب شده است:

آتش عشق است کاندر نی فتاد

جوشش عشق است کاندر می فتاد

جسم خاک در عشق بر افلاک شد

کوه در رقص آمد و چالاک شد

عشق جان طور آمد عاشقا

طور مست و خر موسی صعقا

کوه با داود گشته همدمی

هر دو مطرب هست در عشق شهی

عشق جو شد بحر را مانند دیگ

عشق ساید کوه را مانند ریگ

عشق بشکافد فلک را صد شکاف

عشق لرزاند زمین را از گزاف

صدق عاشق بر جمادی می کند

چه عجب گر بر دل دانا زند

(مولوی)

در عرفان مشترک همه ی ادیان، عرفان اسلامی، مسیحی، یهودی، زرتشت و حتی مایه های عرفانی دین بودا، کنفسیوس، شینتو و ... ، عشق حقیقی مایه ی پیراستن دل انسان از زنگارها، تعلقات و بدی هاست. از نظر این ادیان کسی که به عشق خدا، روح القدس، یهوه، اهورامزدا، برهما و... برافروخته شود، اندک اندک محل تجلی و مبدأ همه ی حقیقت ها خواهد شد.

در نظر متفکرین اسلامی، انسانی که به عشق حقیقی می رسد، از مراتب تعینات گذر نموده و از مظاهر الهیه به جمال مطلق واصل شده است. انسانی که به عشق حقیقی می رسد، با همه ی پدیده ها، روابط و ضوابط جهان هستی در یک آهنگ اسرارآمیز و کلی شرکت می جوید و به شادکامی و «نیروانا» می رسد.

به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست

عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست

(سعدی)

کسی که عاشق خداست، شادی حقیقی، سعادت و بهشت نقد را در عشق حقیقی درمی یابد و زبان حال او چنین می شود:

من که امروزم بهشت نقد حاصل می شود

وعده ی فردای زاهد را چرا باور کنم

(حافظ)

و به جایی می رسد که همه چیز در چشم او خواستنی و زیبا تجلی می نماید:

هر چه خواهد دلت همان بینی

هر چه بینی دلت همان خواهد

(هاتف اصفهانی)

«از نظر متفکرین اسلامی، عشق و علاقه به اولیا و دوستی نیکان، وسیله ای برای تهذیب نفس، اصلاح اخلاق و کسب فضایل و سجایای انسانی است؛ ولی در عشق های حیوانی تمام عنایت و اهتمام عاشق به صورت معشوق است. در این گونه عشق ها، غریزه است که سبب کشش و مجذوبیت عاشق می شود و این عشق پس از اشباع غرایز، فروغی ندارد؛ به سردی گراییده و خاموش می گردد؛ اما عشق مجاز انسانی، حیات است و زندگی، اطاعت آور است و پیرو ساز و این عشق است که عاشق را مشاکل معشوق قرار می دهد (مطهری، 1374: ص72). عشق انسانی صرف نظر از این که معشوق کیست، فی حد نفسه می تواند به عنوان یک معبر و پل به سوی عشق حقیقی قرار گیرد. تولید رقت و رفع غلظت و خشونت از روح و به عبارت دیگر تلطیف عواطف و هم چنین توحد، تأحد، تمرکز و از بین بردن تشتّت و تفرق نیروها و در نتیجه قدرت حاصل از تجمع، همه از آثار عشق و محبت است. در شعر و ادب فارسی به الهام بخشی و فیاضیت عشق بسیار اشاره شده است:

بلبل از فیض گل آموخت سخن

ورنه نبود این همه قول و غزل تعبیه در منقارش

عشق قوای خفته را بیدار می کند و نیروهای بسته و مهار شده را آزاد می نماید. حکیم ملاصدرای شیرازی معتقد است: «کمتر کسی است که دارای قلب لطیف و طبع دقیق و ذهن صافی و نفس مهربانی باشد، ولی در اوقات عمرش به این گونه از عشق ها، مبتلا نشود» (ملاصدرا، بی تا: ص172).

این حکیم در جای دیگر در رابطه با ارزش و فواید عشق می نویسد:

«هذا العشق الانسانی النفسانی للشخص الانسانی اذا لم یکن مبدئه افراط الشهوه الحیوانیه، بل استحسان شمایل المعشوق، وجوده ترکیبه و اعتدال مزاجه و حسن اخلاقه و تناسب حرکاته و افعاله و ... معدود من جمله الفضایل و هو یرقق القلب و یزکی الذهن و ینبه النفس علی ادراک الأمورالشریفه...» (همان: ص73)، «عشق انسانی که از قبیل عشق نفس به نفس است، اگر مبدأ آن افراط در شهوت حیوانی (غریزه جنسی) نباشد، بلکه به واسطه ی نیکو شمردن و خوشایند جلوه کردن شمایل معشوق و نیکویی ترکیب و اعتدال مزاج و خوشی اخلاق و تناسب حرکات و افعال معشوق باشد، از جمله ی فضایل محسوب می شود و سبب رقت قلب و تزکیه ی ذهن گردیده و نفس را برای ادراک امور شریفه بیدار و متنبه می نماید.»

عشق و ازدواج

با توجه به مطالبی که درباره ی ماهیت عشق، اقسام و راه های علاج آن بیان شد، این حقیقت به اثبات می رسد که عشق و ازدواج همیشه با یکدیگر تلازم ندارند یا نباید همیشه با هم تلازم داشته باشند؛ در بعضی از موارد، عشق ممکن است زمینه ساز یک ازدواج موفق باشد؛ ولی غالباً انتخاب هایی که بر اساس احساس صورت می پذیرد، موفقیت آمیز نیستند و آن چه در آیینه واقعیت هایی اجتماعی منعکس شده و در قالب آمار هویدا است، نشان می دهد که شکست در ازدواج هایی با زمینه ی عشق های گذرا و موقت، بیشتر از ازدواج هایی است که بر اساس تعقل پایه ریزی شده اند.

اگر ازدواج با معشوق، «غیر مشروع»، «ناممکن یا غیر عاقلانه» باشد، با صبر و ثبات و کتمان عشق می توان از آن گذر کرد و به مطالب عالی و متعالی بالاتر از عشق و معشوق دست یافت. در روایات آمده است:

«من عشق و کتم و عف و مات مات شهیداً» (رک. مطهری، 1374: ص74). هر کس عاشق شود و عشق خود را کتمان کند و در آن حال بمیرد، شهید مرده است.

تحلیل این حدیث، ما را به این واقعیت می رساند که فرد عاشق کتوم و عفیف، مقام شهید را دارد و اگر در تمام مدت عمر خود در عشق بسوزد، هم چون شهیدی است که در بین مردم می نشیند، بر می خیزد و راه می رود، ولی روحش در نزد خداوند روزی می خورد.

توجه به مقامات و ویژگی هایی که در قرآن و روایات برای شهید برشمرده شده است، نشان می دهد که شهید زنده ی حقیقی است و نیز فرد عاشق که با کتمان و عفاف، عشق خود را پاک و مطهر نگه داشته است، زنده دل است و در حالی که بسیاری از مردم، مردگانی زنده می نمایند، عاشق زنده ای است که در لحظه لحظه ی حیاتش از دستان رزاق خداوند روزی می خورد و روزی های معنوی ای که به عاشق کتوم و عفیف می رسد، روزی هایی است که از مقام «عنداللهی» نازل می شود. مسلم است که باور چنین حقایقی سبب می شود که هر کسی آرزو کند که به مقامی نایل آید که در عشق مکتوم و عفیف وجود دارد؛ مقام چنین فردی از شهدای معمولی نیز بالاتر می رود؛ اگر بمیرد، اجر شهید را دارد و اگر زنده باشد، هم چون شهیدی است که راه عمل برای وی بسته نیست و می تواند با ارتزاقی که از مقام عنداللهی برای وی حاصل می شود، روز به روز بر مقامات، حسنات و درجات خود بیفزاید.

البته این سخنان به این معنا نیست که عشق را نشانی برای شناسایی همسر قرار ندهیم، بلکه گاهی عشق از باب «کاشفیت» برای انتخاب همسر، راهنمای خوبی قلمداد می شود و به تعبیر دیگر، عشق گاهی سنگ نشانی برای ازدواج است؛ ولی اگر دلایل عقلی و شرعی برای ازدواج با معشوق جمع نباشد، کتمان و عفاف در برابر عشق می تواند غنایمی بسیار بالاتر از وصال ظاهری معشوق، نصیب شخص عاشق بنماید.

الف) عشق، زمینه ساز ازدواج

در ازدواجی که زمینه ی آن عشق است، باید مراقبت های ویژه ای اعمال شود. در ابتدا به سه نکته از نکاتی که سبب حساسیت و موقعیت ویژه ی این نوع ازدواج ها است، اشاره می شود:

نکته ی اول: عشق نوعی پدیده روحی است که قرار و آرام را از عاشق باز پس می ستاند؛ ولی زندگی خانوادگی همانند منشوری است که دارای ابعاد بسیار فراوان است و هرگز نمی توان صرفاً با تکیه بر این پدیده و حالت روحی، بنیاد زندگی متعالی و هماهنگی را بنا نمود؛ بلکه برای کسب موفقیت، باید اخلاق، دیانت، تعقل و سایر ارزش ها را نیز در خدمت عشق گرفت. تکیه و اعتماد بر عشق و غفلت از سایر عوامل موفقیت در زندگی، سبب می شود تعادل و توازن از بنیاد خانواده باز ستانده شود و استعدادهای مختلف به تناسب رشد نکنند و این زندگی ناموزون اندک اندک دچار مشکل شود.

نکته ی دوم: عشق دارای حالات نوسانی فراوان است و به تعبیر شاعر، هفتاد و دو دیوانگی در بردارد و اگر بنا باشد هر یک از طرفین عشق، جهت گیری های خود را بر اساس حالات نوسانی عشق تنظیم کنند، اندک اندک در روابط ایشان اختلالاتی حاصل می شود و هماهنگی و نظم خانواده مخدوش می گردد؛ زیرا افراط و تفریط در هر یک از ابعاد زندگی حتماً زیان هایی را در پی خواهد داشت.

نکته ی سوم: یکی از خطراتی که ازدواج مبتنی بر عشق را تهدید می کند، این است که عشق، چشم و دل عاشق را بر عیوب معشوق ببندد. علی ابن ابی طالب (ع) می فرماید: «من عشق شیئاً أعشی بصره و أمرض قلبه» (نهج البلاغه، خطبه 107)، هر کس چیزی را در حد عشق دوست داشته باشد، چشمش نابینا و دلش مریض می شود. عشق نه تنها عیب را می پوشاند، بلکه حتی عیب را حسن جلوه می دهد.

اگر در کاسه ی چشمم نشینی

به جز از خوبی لیلی نبینی

(وحشی بافقی)

«یکی از آثار عشق این است که هر جا پرتو افکند، آن جا را زیبا می کند و یک ذره حسن را خورشید، بلکه سیاهی را سفیدی و ظلمت را نور جلوه می دهد. عشق مانند علم نیست که صد درصد تابع معلوم باشد، بلکه جنبه ی داخلی و نفسانی عشق بیشتر از جنبه ی خارجی و عینی آن است و میزان عشق تابع میزان حسن نیست؛ بلکه بیشتر تابع میزان استعداد و مایه ی عاشق است و در حقیقت عاشق دارای مایه و ماده و آتش زیر خاکستر است که دنبال بهانه و موضوع می گردد و همین که احیاناً به موضوعی برخورد می کند و توافقی دست می دهد (و هنوز رمز این توافق کاملاً به دست نیامده و لذا بعضی گفته اند عشق بی دلیل است)، آن قوه ی داخلی تجلی می کند و به اندازه ی توانایی خودش حسن می سازد نه به آن اندازه که محبوب است» (مطهری، 1374: ص46).

فردی که صرفاً با تکیه بر عشق ازدواج می کند، با توجه به این که ازدواج به همان اندازه که دارای جنبه های عاطفی است، دارای واقعیت های عینی و خارجی نیز هست، ناگهان با حقایق سختی روبرو می شود. اگر شعله های عشق در اثر گذشت زمان یا در اثر ارضای غریزه ی جنسی یا اتحاد روحی فروکش کند، عاشق و معشوق باید از ظرفیت صبر و بردباری و گذشت بالایی برخوردار باشند تا در برابر واضح شدن واقعیت ها به حالت های نامطلوبی نظیر سرخوردگی و افسردگی یا عدم ارضای روحی، خشونت و... دچار نشوند؛ لذا در حین عشق باید با پدیده ازدواج با احتیاط و احتساب جمیع جوانب، برخورد کرد. اگر عشق، موقت و مادی باشد، در ازدواج غیر عاقلانه ی مبتنی بر آن، مشکلات بسیار فراوانی حاصل می شود. «جوانی که از دیدن رویی زیبا و مویی مجعد به خود می لرزد و از لمس دستی ظریف به خود می پیچد، باید بداند جز جریان مادی حیوانی در کار نیست و این گونه عشق ها به سرعت می آید و به سرعت می رود و قابل اعتماد و توصیه نیست و خطرناک و فضیلت کش است و تنها با کمک عفاف و تسلیم نشدن در برابر آن است که آدمی سود می برد» (مطهری، 1374: ص52).

در هر حال، عشق به همان اندازه که می تواند سنگ نشان ازدواج مطلوب و پایدار باشد، سنگ نشان یک امتحان بزرگ الهی است و با صبر و عفاف در آن می توان موفق شد.

ب) عشق، پیامد ازدواج

یکی از اصلی ترین اهداف ازدواج، وصول به نوعی سکون و آرامش تکوینی است که در اثر آمیزش روح و جسم زن و مرد حاصل می شود. این نوع سکون و آرامش نیز نتیجه ی حصول مودت و رحمت بین زوجین است. قرآن کریم در این باره می فرماید: «... و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها و جعل بینکم مودة و رحمة...» (روم، 21)، «و از نشانه های او این است که برای شما از جنس شما، همسرانی قرار داده تا بدان ها آرام گیرید و بین شما و ایشان، مودت و رحمت قرار داد.»

در روایت آمده است که روزی فردی نزد رسول خدا (ص) آمد و گفت: یا رسول الله(ص) تعجب می کنم، مرد و زنی که هرگز یکدیگر را ندیده و نشناخته اند، هنگامی که بین آن ها مناکحتی پدید می آید و یک روز با یکدیگر صحبت می کنند، چنان یکدیگر را دوست می دارند که گویی دوستی ای عظیم تر از آن وجود ندارد. رسول خدا (ص) فرمود: این امر از سوی خداوند متعال است و آن گاه آیه ی اخیر را به عنوان استشهاد بر این معنی ذکر فرمود (خزاعی نیشابوری، بی تا: ج15، ص234).

در بسیاری از تفاسیر، این روایت ذیل آیه شریفه ی فوق نقل شده است (نک. قربانی لاهیجی، 1374: ج5، ص254).

با تأمل و نظر در آیه شریفه ی فوق و نیز با دقت در مفاد آیاتی که در قرآن در این باره آمده است و با توجه به اخبار و احادیث مفصلی که در این رابطه وجود دارد، می توان دریافت که پدیده آرامش و سکونی که بین زوجین به واسطه ی پیوند مناکحت و ازدواج رخ می دهد، یک جعل الهی است؛ به تعبیر دیگر محبتی که از این طریق بین زن و شوهر حاصل می آید، نوع خاصی از محبت است که با هیچ یک از دیگر اسباب ایجاد محبّت تداخلی ندارد و خاستگاه این آیات و جعل الهی، مودت و رحمتی است که بین زن و شوهر پدیدار می شود.

در المیزان آمده است: «از آن جا که هر ناقصی مشتاق کمال و هر محتاجی مایل به زوال حاجت و فقر خویش است، یکی از دو جنس به سوی جنس دیگر حرکت می کند و چون بدان رسید آرام می شود و این همان رغبت و شهوتی است که در هر یک از دو طرف به ودیعه گذاشته شده است. کلمه ی مودت نیز به معنای محبتی است که اثرش در مقام عمل ظاهر می شود و در نتیجه نسبت مودت به محبت، همانند نسبت خضوع به خشوع است... رحمت نوعی تأثیر نفسانی است که نسبت به محرومی که کمال ندارد و محتاج به رفع نقص است، در دل پدید می آید و صاحب رحمت را وادار می کند به این که در مقام امداد برآید و فرد محروم را از محرومیت نجات داده و نقصش را مرتفع سازد» (طباطبایی، 1363: ج17، ص521).

آن چه که از مذاق شریعت و استقرای واقعیت ها مستفاد است، آن است که نوعی رحمت و مودت که مخصوص علقه ی زوجیت است، به واسطه ی نوعی جعل طبیعی و تکوینی در تناکح بین زن و مرد رخ می دهد. آن عواملی که سبب ایجاد نوعی علقه طبیعی بین زن و شوهر می شود، هر چند لازم اند، ولی هرگز کافی نیستند و باید به دو واقعیت دیگر در عرض این علاقه ی طبیعی توجه شود تا محبت بین دو همسر عمیق و پایدار شود. یکی از آن واقعیت ها، تلاش برای زوال عوامل مخرب عشق و علاقه ی همسران به یکدیگر است و واقعیت دیگر تلاش برای تمهید زمینه هایی است که علاقمندی همسران به یکدیگر را به لحاظ کیفی و کمی، وسعت و ژرفا می بخشد؛ زیرا علاقه ای که به واسطه ی زوجیت حاصل می شود، اگر در معرض عوامل مختلف و مخرب قرار گیرد، اندک اندک و در مسیر زمان، در معرض پوسیدگی قرار می گیرد.

ج) عوامل تحکیم عشق در خانواده

1- کفویت

شریعت برای تداوم و تحکیم عشق و محبتی که به واسطه علقه ی زوجیت میان همسران پدید می آید، تدابیری اندیشیده است؛ یکی از مهمترین این تدابیر، رعایت «کفویت» در انتخاب همسر است. «کفویت» مفهومی است که تبیین آن احتیاج به بحث و بررسی فراوان دارد؛ زیرا در ظواهر مطالب فقهی به یک معناست، در عرفِ متشرعه به معنایی دیگر و در عرف افراد معمولی و عادیِ غیر مقید به شریعت نیز، معنای دیگری دارد. «کفویت» شرط لازم برای حصول عشق است؛ ولی شرط کافی نیست؛ زیرا بسیاری از افرادی که به ظاهر در همسری خود همسان گزینی داشته اند، در دراز مدت بر اثر عدم رعایت سایر توصیه های شریعت، محبت آغازِ ازدواج را از دست داده اند.

معنا و مفهوم کفویت

آن چه که از مذاق شریعت استفاده می شود، این است که حداقل سه عنصر اصلی در تحقق مفهوم کفویت دخیل است. آن سه عنصر عبارتند از:

ایمان، اخلاق و مسئله ی عفاف و حیای دینی

البته کفویت در فرهنگ و معارف دینی، دارای درجات و رتبه های وجودی متفاوتی است؛ توجه به معنای لغوی کفو که نوعی مثلیت و همانندی است (طبرسی، 1360: ج27، ص359)، می تواند ثابت کننده این حقیقت باشد؛ زیرا همانندی بیش از آن که به مال، جمال، موقعیت اجتماعی و حتی به عادت ها و جلوه های ظاهری رفتاری برگردد، به ملکات باطنی و اجزای شخصیتی افراد راجع است. در یک جمع بندی کلی، تناسب های زیر را می توان از شاخصه های فرعی کفویت به شمار آورد: تناسب ایدئولوژیک، تناسب تحصیلی، تناسب طبقاتی، تناسب ساختار خانوادگی، تناسب هیجانی، تناسب ظاهری و تناسب شغلی (رک. غفاری، 1382: ص30-27).

معنای همتایی در ازدواج در متون دینی بیش از هر چیز کفویت در دین و اخلاق است. ایمان مقوله ای ذات تشکیک بوده و دارای درجاتی است و در هر درجه، آثار و خواص مربوط به خود را دارد. «مذهب یکی از مهم ترین جلوه های لطیف ذهن انسان است که از سرچشمه های معنوی و الهی تغذیه می کند و بدون بررسی روابط مذهبیِ همسران، نمی توان تحلیل همسرگزینی از نظر ذهنی را پایان یافته پنداشت» (ساروخانی، 1370: ص64).

در این رابطه به بعضی روایات اشاره می شود:

پیامبر (ص) می فرماید: «اذا جائکم من ترضون خلقه و دینه فزوجوه الّا تفعلوه تکن فتنه فی الأرض و فساد کبیر» (شیخ حر عاملی، 1409ق: ج14، ص51)، هنگامی که خواستگاری که از دین و خلق او راضی هستید، به شما پیشنهاد تزویج داد با وی ازدواج کنید و گرنه در زمین فتنه و فساد بزرگی به پا می شود.

امام صادق(ع) می فرماید: «الکفو من یکون عفیفاً و عنده یسار» (کلینی، بی تا: ج1، ص347)، کفو کسی است که اهل عفاف باشد و بر تأمین مخارج زندگی همسر خود نیز توانا باشد.

روزی زنی نزد پیامبر (ص) آمد و از حضرت (ص) راجع به ازدواج توصیه ای خواست، حضرت فرمود: ازدواج کن و بر تو باد به دیندار (یعنی فرد دیندار را برای ازدواج و همسری انتخاب کن) (همان: ج5، ص333).

امام صادق (ع) می فرماید: هر کس به خاطر مال و دارایی با زنی ازدواج کند، خدا وی را محتاج مالِ دیگران می گرداند (همان).

تأثیر کفویت بر ایجاد عشق و علاقه ی متقابل

کفویت و مشاکلت زوجین یکی از قوانینی است که زیر مجموعه ی قانون عام زوجیت قرار دارد. همه ی پیوندهای تکوینی در راستای قانون زوجیت بین دو زوجی متحقق می شود که دارای نحوه هایی از مشابهت و هم گونی باشند. دو گونه ی مباین و مختلف از جانداران، حیوانات و نباتات هیچ گاه نمی توانند با یکدیگر پیوند گیرند و سبب ادامه ی نسل خود شوند و این حقیقت نه تنها در تمام طبقات زیستی، بلکه حتی در جهان بی نهایت کوچک اتم ها و جهان بی نهایت بزرگ کهکشان ها نیز جاریست. در پیوند بین اربیتال ها و جاذبه ی بین الکترون ها و پروتون ها نیز، این حقیقت سریان دارد. بنابراین نوعی تکافؤ در معیت، نوعی از تناسب ها و ویژگی های خاص سبب می شود که علاقه و محبت بین زن و شوهر فزون تر شود.

«اسلام محبت عمیق و صمیمی زوجین به یکدیگر را محترم شمرده و به آن توصیه می کند» (مطهری، 1368: ص81). به همین جهت است که در اسلام بر روی انتخاب کفو مناسب در همسری تأکید شده است؛ زیرا مشاکلت و تناسب شخصیت، سبب درک متقابل طرفین از یکدیگر می شود و درک متقابل زمینه ساز تفاهم بیشتر می گردد و تفاهم نیز تمهید کننده زمینه ی توافق اخلاقی است و همه ی این عوامل موجبات شعله وری آتش محبت و عشق بین همسران می شود. محبت و مودتی که حاصل کفویت است، زمینه ساز آرامش و سکون می گردد و در نتیجه بستری مناسب برای پرورش نسل را فراهم می آورد.

2- رعایت حقوق و انجام تکالیف متقابل

یکی دیگر از تدابیر اصلی شرع برای تحقق صمیمیت و تحکیم عشق در محیط خانواده، رعایت حقوق و انجام تکالیف متقابل است. برآورده کردن خواسته های قلبی طرفین و رعایت احترام متقابل، یکی دیگر از این تدابیر مهم، برای حفظ شادابی و نشاط روحی زن و شوهر در کانون خانواده است.

قابل توجه است، آن چه که سبب برافروختگی شعله های عشق و محبت بین همسران می شود، این است که بتوانند حقوق متقابل یکدیگر را رعایت کرده، حدود حق یکدیگر را شناخته و از آن تجاوز ننمایند. این مطلب یکی از مؤثرترین گام ها، برای وصول همسران به عشق و سعادت است و حتی اگر عامل کفویت و تناسب نقصی هم داشته باشد، با انضمام این عامل می توان باز هم چراغ عشق و محبت را در کانون خانواده شعله ور نگاه داشت.

کارکردهای اصلی خانواده عبارتند از: «همکاری در امور تولیدی و اقتصادی، هم فکری و همکاری در امور مربوط به تغذیه و بهداشت و دیگر کارهای خانه، تکمیل و تکامل زن و شوهر در راستای تعامل اخلاقی، اجتماعی و عقلانی، تولید مثل و داشتن فرزند، ارضا و اقناع میل جنسی، تأمین امنیت روحی اعضای خانواده، پرورش و آموزش کودکان و نوجوانان» (احمدی و دیگران، 1374: ص122). زن و شوهر در همه ی این موارد باید حقوق و تکالیف متقابل یکدیگر را رعایت نمایند. مسلم است که هم زیستی مسالمت آمیز در پرتو تقوی و دین، سبب اشتعال شعله های عشق در کانون چنین خانواده ای خواهد شد.

چنان که پیش تر اشاره شد، در اندیشه ی فلسفی، عرفانی اندیشمندان اسلامی درباره ی منشأ، ماهیت، اقسام و مراتب عشق، حقایق متعالی و متنوعی مطرح گردیده است. با گذری اجمالی در ساحت آرا و نظریات ایشان پیرامون «عشق»، می توان با چشم اندازی وسیع تر، رابطه ی عشق و ازدواج را نظاره کرد و سپس تحلیل نمود و در آخر به این نتیجه رسید که عشق مجازی (اعم از عشق غریزی و انسانی) همیشه نمی تواند زمینه ی مطلوبی برای بقای ازدواج باشد؛ بلکه اگر محبتی که در اثر علقه ی زوجیت پدید می آید، در شرایط مناسب و مطابق با تدابیر شریعت، بارور شود، به مقوله ای نظیر «عشق» تبدیل شده و به عنوان پیامد ازدواج ، می تواند آثار مطلوب تری داشته و از آسیب های عشق «زمینی» و «زمینه ای» نیز مصون بماند.

منبع:حوزه

عشق قبل از ازدواج

صفحه اصلی / مقالات / عشق / عشق قبل از ازدواج

عشق قبل از ازدواج

عشق قبل از ازدواج

عموم مردم از «عشق» به عنوان یکی از گرانبهاترین تحفه های هستی یاد می کنند و عاشق بودن را سعادت خود می دانند. کم تر کسی یافت می شود که از آن گریزان باشد و در ژرفای دل خویش آن را آرزو نکند. قبل از هر چیز باید دانست که عشق عبارت است از: دوستی و محبت در حد زیاد. و آن بر دو نوع است:

عشق الهی، که مراد از آن محبت و دوستی وافر نسبت به خداوند متعال و هر کسی که در جهت و طریق اوست، می باشد مانند: عشق و دوستی نسبت به پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، ائمه اطهار علیهم السلام و اولیاء اللّه . چنین عشق و محبتی، ممدوح، و دارنده آن قابل ستایش است.

نوع دیگری از عشق، عشق مجازی است که منشأ آن، خواسته های غریزی و امیال نفسانی می باشد و بحث ما در این مقاله، بر محور این عشق متمرکز است؛ عشقی که برخی از جوانان در دوران جوانی به آن دچار شده و خواسته یا ناخواسته سرنوشت خود را دست خوش ناملایمات آن می سازند و در بیشتر مواقع باناکامی و شکست مواجه می شوند. چنین عشقی، ارمغانی جز پشیمانی و از بین رفتن نقد جوانی برای آنها به همراه نخواهد داشت. به قول مولوی:

عشقهایی کز پی رنگی بُوَدعشق نَبوَد عاقبت ننگی بُوَد

گروهی بر این باورند که شروع زندگی بدون عشق، ورود به کارزار نامشخصی است که هیچ تجربه ای در آن نیست.

این گروه، از عشق به عنوان ضامن زندگی مشترک یاد می کنند و هر پیوندی را که عاری از عشق پیشین باشد، نفی می نمایند. ایشان بر این عقیده اند که آشنایی دو جوان و رفتارهای محبّت آمیزشان، پایداری زندگی آینده آنان را تضمین می کند و آن گاه با شناختی دقیق از یکدیگر پا به عرصه زندگی می گذارند و... .

همه این حرفها یک روی سکّه است و خوب است در اینجا روی دیگر سکّه را هم بنگریم و از حقایق آن با خبر شویم. متأسفانه افرادی که دم از عشق پیش از ازدواج ـ که معمولاً به صورت خیابانی یا اینترنتی و یا... پدید می آید ـ می زنند، خود و دیگران را فریب می دهند و یا از حقیقت همیشه تلخی که در ادامه این داستانها به وجود می آید، خبر ندارند؛ حقیقتی که آمار و ارقام از آن خبر می دهد و دفاتر طلاق از چهره آن پرده بر می دارد.

تحقیقات نشان می دهد 95 درصد از ازدواجهای اینترنتی و خیابانی ناموّفق هستند.

به راستی اگر عشقی که ادعا می کنند، ضامن پیوند آنها می باشد، پس چرا بعد از گذشت مدت زمان کوتاهی از زندگی، سر از دادگاه ها و دفترهای طلاق در می آورند؟ چرا آن دو دلداده عاشق این چنین به خون هم تشنه اند؟ مگر آنها یکدیگر را از صمیم قلب دوست نداشتند و تمام وجود یکدیگر را با عشق در نیامیخته بودند؟

بعد از تحقیق و تأمل به این نتیجه می رسیم که شکست در زندگی مشترک، دارای علل فراوانی است که یکی از مهم ترین آنها عشقهای غلط قبل از ازدواج است. ما در این رهگذر به برخی از آثار عشق مجازی قبل از ازدواج اشاره می کنیم:


1. شناخت سطحی

به طور کلی، عشق یا همان علاقه شدید قلبی، راه تعقل و تفکر را بسته و عیوب معشوق را بر عاشق می پوشاند. عاشق چیزی جز زیباییهای معشوق را نمی بیند؛ حتّی کاستیها و نقایص او را کمال می انگارد. به عبارت دیگر، محبّتی که پشتوانه معرفتی نداشته باشد، باعث می شود انسان کورکورانه در مقابل فرد مورد نظر، تسلیم شود و با تفکر و تعقل در مورد آن تصمیم گیری نکند. از همین رو، وقتی دو جوان از دو جنس مخالف با هم آشنایی پیدا می کنند، به علت شور و هیجان زیادی که دارند، فقط در فکر برقراری ارتباط صمیمی با هم هستند. دختر به این می اندیشد که چگونه محبوبیت خویش را نزد پسر افزایش دهد و پسر در این اندیشه است که چگونه می تواند اوقات بیشتری را با او بگذراند و از همراهی او لذت ببرد و به قول حافظ:

فکر بلبل همه آن است که گل شد یارشگل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش

بنابراین، هیچ یک در فکر بررسی دقیق طرف مقابل نیست و سعی می کند او را همان طور که می خواهد، ببیند؛ نه آن طور که هست. در نتیجه، شناخت آن دو، یک شناخت سطحی است که محدوده آن در چشم و ابرو و صورت و قیافه خلاصه می شود و حتی هنگام گفتگو در مورد روحیات هم، به بحث در مورد خصوصیاتی می پردازند که آتش عشق را در میان آنها شعله ور می کند؛ به طوری که هرگز از نقاط تاریک روحیات خویش سخنی به میان نمی آورند تا نکند این محفل عاشقانه بر هم ریزد و اینجاست که آغازی برای یک سرانجام و پایان تلخ شکل می گیرد. عدم شناخت واقعی دو طرف از یکدیگر موجب تشدید روابط عاشقانه می شود و شعله های این عشق، ریشه های عقل و خرد را می سوزاند.

سرانجام با اصرار فراوان و کشمکشهای خانوادگی موفق به ازدواج می شوند؛ ازدواجی که با گذشت هر روز، حرارت عشق آنها را نیز کاهش می دهد و نقطه های مبهم وجودشان که قبلاً در صدد مخفی کردن آنها بودند، برای هم آشکار می شود. از این رو، روند نزولی عشقشان آن قدر ادامه می یابد که آنها را به دشمنانی سرسخت تبدیل می کند و بدین ترتیب، پس از گذشت مدت کمی از زندگی، دعواها، تنشها، پرخاشها و خرده گیریها شروع می شود و دنیای رمانتیک تصوراتشان به معرکه جنگ و جدال تبدیل می گردد و آن گاه چاره ای جز متارکه نمی بینند.


2. وعده های دروغین

دختر و پسری که قبل از ازدواج رابطه غیر مجاز دارند و به معاشقه می پردازند، معمولاً از جاده اعتدال خارج می شوند و شخصیت خویش را برای هم آن چنان معرفی می کنند که هر یک از دیگری فرشته ای بی نقص در ذهن می پروراند.

همچنین در این دوران هر کدام وعده های دست نیافتنی بسیاری را به دیگری می دهد. به عنوان مثال، پسرها می گویند: «برای لحظه ای نیز تو را تنها نخواهم گذاشت.» «تمام زندگی من تو هستی.» «لحظه به لحظه به تو عشق خواهم ورزید.» و وعده های اقتصادی خود را این گونه بیان می کند: «بهترین منزل را در بهترین نقطه شهر برایت مهیا می کنم.» «زیباترین لباسها را برایت فراهم می کنم.» و...

این وعده های خیالی افزون بر آنکه اکثرا دروغ است، نشانگر شخصیت نامتعادل می باشد و به قول امیر المؤمنین علیه السلام : «خصلتی زشت تر از دروغ گویی نیست.» از این رو، باعثِ به وجود آمدن یک تصور غلط برای طرفین، قبل از ورود به زندگی می گردد و آنها با همین تصورات و توقعات، وارد زندگی مشترک می شوند و هنگامی که در متن زندگی قرار گرفتند، حقایق تلخ و بعضا غیر قابل تحملّی را می بینند که موجب یکّه خوردنشان می گردد و همین غافل گیری سبب می شود تا اولین برخورد آنها با اتهام به یکدیگر و آگاهی به عدم صداقت طرف مقابل آغاز شود. و این نتیجه همان وعده های پوچ و تهی است که بی حساب به یکدیگر می دادند؛ غافل از آنکه «اَلْکِذْبُ فَسَادُ کُلِّ شَی ءٍ؛ دروغ تباه کننده همه چیز است.»


3. عدم اعتماد

یکی از بارزترین آثار عشق مجازی قبل از ازدواج، عدم اعتماد به یکدیگر است. در این پیوندها هیچ یک از دختر و پسر به گذشته یکدیگر اعتماد ندارند و به دیده شک به هم می نگرند. این حالت بیشتر در پسرها دیده می شود. پسران به طور طبیعی به این فکر می افتند که از کجا معلوم، همسرم قبل از من با کس دیگری نیز آشنا نبوده باشد و پس از این نیز طرح دوستی با کسی دیگر نریزد و دامانش به خیانت آلوده نشود. شاید دست دیگران نیز به حریم او راه پیدا کرده است! آیا من اولین و تنها کسی هستم که به محدوده شخصی او قدم می گذارد یا غیر از من پای کس دیگری هم در میان بوده است؟

البته این تصورات خیلی هم بی ربط نیست؛ چرا که اساسا دختری که بتواند با پسری این چنین ارتباط برقرار کند، معنایش این است که جرأت برقراری این گونه ارتباطها را با پسرهای دیگری هم داشته و گرنه هرگز پاسخ مثبت به هیچ جنس مخالفی برای برقراری ارتباط خارج از محدوده دینی نمی داد؛ حتی به همین شخصی که الآن شوهر اوست.

از این رو، کارشناسان به تمام دختران توصیه می کنند از دادن پاسخ مثبت به خواستگاران خیابانی خودداری کنند؛ چرا که در اکثر موارد زندگیهای این افراد با بی اعتمادی مرد به آنها همراه می گردد و عاقبت از هم می پاشد.

باید دختران در انتظار خواستگار مطلوب خویش بمانند؛ زیرا اولاً این انتظار با فطرت دختران که بر پایه حیا استوار است، بیشتر سنخیت دارد و باعث می شود این گوهر با ارزش که برای دختران از بایسته ترین ویژگیها محسوب می شود، محفوظ بماند و ثانیا انتظار کشیدن و عمری آسوده زیستن بهتر از ارتباط غیر مشروع و شکست غیر قابل جبران در زندگی است. شاید در ابتدا فکر کنید این خواستگار، مرد رویاهای شما نیست؛ ولی مطمئن باشید حتی اگر خودتان نیز اقدام می کردید، نمی توانستید به مرد مورد نظر خویش دست پیدا کنید؛ چون هرگز انسان نمی تواند کسی را پیدا کند که به طور کامل و از همه لحاظ مطابق میل و خواسته اش باشد.

پس بهتر است در این ماجرا طبق سنت دیرینه و مرسوم خویش که ریشه در آیین مذهبی و ملّی مان دارد، عمل کنیم و پس از انجام تحقیقات لازم در خصوص شخصیت خواستگار مورد نظر، به خداوند متعال توکل کنیم.

و اما عشق چه می شود؟

شاید خواننده گرامی بگوید: شما بدون در نظر گرفتن نیازِ انسان به عشق ورزی و محبت، هر چه خواستید گفتید. مگر می شود به جوان بگوییم که عاشق نباش! مگر می شود این موهبت خدادادی را از او سلب کرد! اصلاً یکی از مهم ترین و به یاد ماندنی ترین خاطرات زندگی، مربوط به معاشقه های دوران جوانی است. چگونه از جوانها بخواهیم در صدد ساختن خاطره های شیرین برای آینده شان نباشند!

پاسخ این است که ما هرگز با عشق مخالف نیستیم و هرگز در صدد رد کردن آن نخواهیم بود. چگونه آن را رد کنیم! در حالی که ادبیات و فرهنگ دینی ما پر است از مفاهیم عاشقانه؛ به طوری که از مجموع آنها اهمیّت عشق در زندگی انسان دانسته می شود؛ چنان که حافظ می گوید:

بحریست بحر عشق که هیچش کناره نیستآنجا جز آنکه سر بسپارند چاره نیست

و نیز می گوید:

در ازل پرتو حسنت زتجلی دم زدعشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

پس نه ما، بلکه هیچ کس نمی تواند لزوم عشق را در زندگی بشر رد کند. حتی باید گفت: یکی از مهم ترین تفاوتهای آدمی با موجودات دیگر، عاشق شدنِ اوست؛ اما همان طور که گفتیم، عشق واقعی و اصیل، عشقی است که در راه خداوند متعال و برای او تحقق پذیرد؛ حتّی اگر این عشق در مورد خانواده، همسر و فرزندان باشد.
چاره کار

چرا عده ای خود را محتاج عشق قبل از ازدواج می بینند؟ آیا نیاز به عشق در این مرحله یک نیاز طبیعی است؟

حقیقت آن است که عشقهای آتشین امروزی، محصول دوری از سیستم پیشنهادی اسلام در مورد ازدواج است. اصولاً عمل به پیشنهادات اسلام در زمینه ازدواج، از به وجود آمدن زمینه عشقهایی که دارای آثار سوء است، جلوگیری می کند و دیگر، اشخاص نیازی به عشقهای این چنینی در خود احساس نمی کنند؛ زیرا عشق نتیجه نیاز است و بنابراین، دو نفر به دلیل احتیاج و دوری از یکدیگر، در آتش محبت می سوزند و گرنه وقتی که وصال مهیا می شود، عشق نیز از بین می رود؛ چرا که نیاز بر طرف می شود. به قول افلاطون: «وصال مدفن عشق است.»

امروزه دخترها و پسرها تا سالها بعد از بلوغ جنسی، موفق به ازدواج نمی شوند و باید در آتش هجران جنس مخالف بسوزند و فشار وارده از قوای جنسی را تحمل کنند. همین عدم دست رسی و عدم ارضای جنسی در وقت مناسب، به اضافه دیدن جنس مخالف، سبب کشش و جذبه ای می شود که منجر به عشق مجازی می گردد. آنها به خاطر شعله کشیدن نیازهایی که همه وجودشان را فرا گرفته، بدون در نظر گرفتن معیارهای انتخاب، با یک نگاه دل می بازند و آن را پنجره ای به سمت آزادی خود می پندارند.

بنابراین، ازدواج نکردن در زمان نیاز و در نتیجه، دور ماندن دو جنس مخالف برای مدتهای طولانی از یکدیگر، مهم ترین علت ایجاد عشق غلط می باشد و حال آنکه در اسلام برای جلوگیری از ایجاد چنین عشقهای مجازی و در امان ماندن از آسیبهای ناشی از آن، ازدواجِ به هنگام مورد سفارش است.

امام صادق علیه السلام می فرماید: «مِنْ سَعَادَةِ الْمَرْءِ اَنْ لَا تَطْمَثَ اِبْنَتُهُ فِی بَیْتِهِ؛ از سعادت مرد آن است که دخترش در خانه او عادت ماهانه نبیند.» این بدان معناست که هر چه سریع تر باید در جهت ازدواج فرزند خود اقدام کرد. بنابراین، دختر و پسر قبل از آنکه آینده شان از جانب آثار مخرّب عشقهای زود گذر و خیابانی تهدید شود، در کنار هم قرار می گیرند و از همان ابتدا به آرامش می رسند و این نکته از اهمیت بسزایی برخوردار است؛ چون با وجود ازدواجهای اسلامی، زوج جوان بدون داشتن گذشته ای پر از التهاب و اضطراب، عاری از هر گناه و انحراف، زندگی مشترک خویش را شروع می کنند و جامعه ای که چنین زوجهایی در آن باشد، جامعه ای کم طلاق، پر نشاط و سالم خواهد بود.

با توجه به اینکه هنوز فرهنگ ازدواجهای اسلامی در جامعه ما پیدا نشده است، باید جوانان تمام سعی خود را در جهت کنترل غرایز و مهار کردن علایق خویش بگمارند و بدانند که با این کار علاوه بر تضمین آینده اخلاقی و روانی خویش، از اجر اخروی نیز برخوردار خواهند شد که پاداشی معادل پاداش شهید دارد؛ چه آنکه امام صادق علیه السلام فرمودند: «مَنْ عَشِقَ شَیْئا وَ کَتَمَ وَ عَفَّ وَ مَاتَ ماتَ شَهِیدا؛ هر کس به چیزی عاشق شود و آن را ابراز نکند و عفت به خرج دهد و در همین حال بمیرد، شهید از دنیا رفته است.»

به هر حال، کنترل غرایز در چنین شرایطی تنها راه ممکن برای جوانان است؛ خصوصا دختران که خلقتشان بر اساس محبت شکل گرفته و در صورت ایجاد علاقه، به سختی می توانند از کسی دل بکنند. آنها باید از محیطهایی که امکان ورودشان به عرصه های پر خطر را تقویت می کند، خودداری کنند. به عنوان مثال، یکی از این محیطهای پر خطر، چت در اینترنت است که متأسفانه بعضی از خانواده ها از خود درایتی بروز نمی دهند و دختران جوان خود را در این محیط، آزاد می گذارند که نتیجه آن در برخی مواقع، دوستیهای نافرجام، از بین رفتن آبروی اجتماعی، تهدید آینده و دهها ضایعه دیگر است.

محبت بعد از ازدواج

نیاز انسان به محبّت ورزی نسبت به جنس مخالف غیر قابل انکار است و هیچ زمانی برای انتظار این محبّت بهتر از زمان بعد از ازدواج نیست؛ آن زمان که دو جوان به عقد هم در می آیند و قرار است عمری با هم زندگی کنند.

ازدواج میعادگاهی است که دو انسان را با دو سلیقه و دیدگاه مختلف در کنار یکدیگر جمع می کند و قرار بر این است که این پیمان تا پایان عمر باقی بماند؛ اما مگر می توان بدون هیچ گونه جنجال و برخوردی در عین صلح و صفا با هم زندگی کرد! حتی اگر آن دو خیلی به هم شبیه باشند، باز هم در صحنه هایی از زندگی با تناقص و اختلاف رأی مواجه می شوند.

تنها عاملی که باعث می شود آن دو بتوانند به زندگی خویش ادامه دهند، وجود محبّت و علاقه وافر است. به راستی آیا شما اکسیری کارسازتر از محبّت می شناسید که بتواند دو نفر را با سلایق متفاوت در کنار هم جمع کند؟ آیا چیزی جز صمیمیت می تواند آنها را بر نادیده گرفتن عیوب و نقایص یکدیگر موفق کند؟

علاوه بر این، محبّتی که در آن زمان ایجاد می شود، صادقانه و از صمیم قلب خواهد بود؛ به خلاف دوستیهای کاذب که پر از اضطراب و تقبیحات اجتماعی است. زوجین در سایه محبّتهای بعد از ازدواج می توانید کمبودهای عاطفی و نیازهای احساسی خویش را به طور کامل جبران کنند.

بنابراین، جوانان می توانند با کمی صبر و تحمل و اندکی سعی و تلاش به همراه اهتمام والدین برای ازدواج به موقع آنان، خود را از گرداب دوستیهای قبل از ازدواج برهانند و محبّت سرشار خویش را برای بعد از آن ذخیره کنند تا با این کار برای همیشه طعم شیرین محبّت ورزی را در زندگی بچشند.

منبع:حوزه

فرق عشق و شهوت (نياز جنسي) چيست؟

صفحه اصلی / مقالات / عشق / فرق عشق و شهوت (نياز جنسي) چيست؟

فرق عشق و شهوت (نياز جنسي) چيست؟ مي خواستم بدونم فرق عشق و شهوت (نياز جنسي) چيه ؟ يكي از اساتيد، تو صحبتاشون گفتن عشق واقعي فقط خداست و بقيه عشق ها (عشق به جنس مخالف) همش هوسه. پشت كتاب آخرين راز شاد زيستن هم نوشته بود : شخصي به همسرش مي گويد من عاشق تو هستم و بدون تو نمي توانم زندگي كنم؛ اما اين عشق نيست اين گرسنگي است، شما نمي تواني در آن واحد هم كسي را دوست بداريد، هم بي تابانه نيازمندش باشيد؛ عاشق واقعي كسي است كه معشوق خود را آزاد مي گذارد تا خودش باشد؛ در عشق اجباري نيست عشق يعني امكان انتخاب به معشوق دادن؛ براي آنكه كسي يا چيزي را بدست آوري رهايش كن. حالا با توجه به اينها مي خواستم بدونم بااين طرز تفكر چطور ميشه به همسر آيندمون عشق بورزيم؟ همه ميگن بايد زن و شوهر زندگي عاشقانه اي با هم داشته باشن، اما اين دو طرز تفكر كه باهم در تضادن!

عشق بر دو گونه است : حقيقي و مجازي


الف) عشق‏ هاى مجازى
در اين گونه عشق‏، موضوع عشق ورزي همان صفات ظاهري و كمالات مشهود و محسوس محبوب است؛ يعني كمالات ظاهري محبوب، موجب جذب عاشق مي شود.
عشق مجازي خود دو گونه است :
1. عشق حيواني؛ كه در آن عاشق تنها از روي شهوت و هوس معشوق خود را مي خواهد و به جنبه هاي جنسي او نظر دارد (كه عشق كاذب و دروغين هم گفته مي شود، عشق كاذب و دروغين، داراى منشأ جنسى و شهوانى است). در اين عشق، عاشق به صورت ظاهرى معشوق و رنگ و روى او متوجه است. اين نوع عشق - كه به جفا، نام عشق بر آن نهاده‏ اند - موجب تسلط نفس اماره و تقويت آن و حكومت شهوت بر قوه عاقله و در نتيجه خاموش شدن نور عقل مى ‏شود (شرح الاشارات و التنبيهات، نمط نهم، فصل هفتم و هشتم).
2. عشق پاك؛ در اين عشق اگر چه نظر عاشق به ظاهر محبوب است، ولي چون ظاهر، نماد باطن است و نشان از ذات الهي دارد، خود زمينه ساز عشق حقيقي مي شود و مانند پلي عاشق را به سوي عشق حقيقي رهنمون مي گردد.
ب) عشق حقيقى و الهى
عشق حقيقى، عبارت است از قرار گرفتن موجودى كمال‏جو در مسير جاذبه كمال مطلق، يعنى خداوند متعال، پروردگارى كه جميل مطلق، بى‏نياز، يگانه، داناى اسرار، توانا، قاهر و معشوق است كه همه رو به سوى او دارند و او را مى ‏طلبند (احياء علوم الدين، غزالى، ج 4، ص 283 - 279).
عشق مجازى خود عشق اصلى و اصيلي نيست و از روى تسامح به آن عشق اطلاق مى ‏شود. پيروان عرفان اصیل و حقیقی، جهان هستى را (از جمله انسان را) مظهر و نشان حضرت حق دانسته، و عشق به مظاهر خداوند سبحان را عشق مجازى در طول عشق به ذات پروردگار مى ‏دانند. به قول سعدى :
به جهان خرّم از آنم كه جهان خرّم از اوست / عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست.

حال اگر كسي به همسرش تنها نگاه حيواني داشته باشد و به جنبه هاي جسمی و جنسي او نگاه كند، مسلماً نام عشق را بر اين رابطه نمي توان گذاشت؛ ولي اگر علاوه بر جنبه هاي جسمی و جنسي ( كه خواه ناخواه يكي از اجزاي زندگي مشترك است و بايد باشد) دو احساس ديگر را نيز در رابطه با همسر خود داشته باشد و اين سه عنصر را در چارچوب ديني و رسيدن به رضايت خداوند ببيند، عشقي پاك و حقيقي را ثبت خواهد كرد. در ادامه به توضيح اين سه احساس مي پردازيم :
رابرت استرنبرگ (روانشناس) براي عشق سه جزء اصلي مطرح مي كند ( نظريه مثلث عشق) :
1. صميميت و همدلي (محبت)، 2. هوس و شهوت (نياز جنسي و س ک س)، 3. تعهد و پايبندي.

 


اين اجزا به شكل هاي مختلف با هم تلفيق مي شوند و هشت نوع عشق را به وجود مي آورند :
1. فقدان عشق؛ هيچ يك از مولفه هاي سه گانه وجود ندارد .
2. دوست داشتن؛ در آن فقط صميميت و همدلي وجود دارد.
3. شيفتگي ؛ در آن فقط هوس و شهوت وجود دارد .
4. عشق پوچ؛ در آن فقط تعهد وجود دارد .
5. عشق رمانتيك؛ در آن صميميت و شهوت بدون وجود تعهد وجود دارد .
6. عشق رفاقتي و همدلانه؛ در آن صميميت و تعهد بدون شهوت وجود دارد .
7. عشق احمقانه؛ در آن شهوت و تعهد بدون صميميت وجود دارد.
8. عشق كامل و آرماني؛ در آن هر سه مولفه وجود دارد .
هر يك از اين مولفه ها اگر در زندگي فرد نباشد، عشق كامل را تجربه نخواهد كرد. در صورت وجود اين سه مولفه و حاكم كردن نگاه ديني به زندگي، اين عشق مي تواند پلي براي رسيدن به عشق حقيقي (كه همان قرب و رضايت خداوند است) باشد.

پرسشگر محترم؛ اگر شهوت و نياز جنسي نبود، نسل بشر در طول زمان از بين مي رفت. اين شهوت و نياز جنسي زن و مرد است كه باعث آميزش و توليد مثل مي شود. خداوندي كه حكيم است، براي بقاي نسل بشر و لذت بردن از زندگي دنيايي، قوه شهوت و نياز جنسي را در وجود هر انساني قرار داده و گفته است راه ارضاي صحيح اين نياز از طريق ازدواج است. پس اگر اين نياز از مسير صحيح ارضا شود، مورد رضايت خداوند خواهد بود. علاوه بر اين در دين ما احاديث فراواني درباره استحباب امر ازدواج، محبت كردن به همسر و ارضاي نيازهاي جنسي وجود دارد. با اين موارد پر واضح است كه عشق به همسر (با توجه به مولفه هايي كه ذكر شد) با وجود نياز جنسي هيچ منافاتي ندارد و برعكس اگر نياز جنسي را از رابطه زن و شوهر بگيريم به ساختمان عشق، ضربه مهلكي وارد كرده ايم. هوسي كه معطوف به همسر شرعي و قانوني فرد بوده و همراه با تعهد و محبت باشد، امري تقديس شده است.

در مورد اين جمله كه از كتاب «راز شاد زيستن» نقل كرده بوديد بايد بگوييم :
نويسنده اين كتاب (آندرو متيوس) فردي مسلمان نيست و نگاهي كه به مقوله عشق دارد از تفكرات غربي و جهان بيني اش نشات گرفته است. آدمي بايد عاشق فردي شود كه داراي كمالات و صفات اخلاقي و ايماني باشد. ما عشق در يك نگاه و يك لحظه را قبول نداريم. اگر فردي تنها عاشق چهره و ظاهر و اندام كسي شود، پاي در عرصه عشق حيواني گذاشته است كه پس از رفتن نمودهاي زيبايي طرف مقابل، عشق او نيز كمرنگ شده يا از بين مي رود و در آن صورت فرد به دنبال عشقي ديگر خواهد رفت.
اگر فردي به همسرش بگويد «من بدون تو يك لحظه هم نمي توانم زندگي كنم»، دچار توهم عشق شده است و عشقي حقيقي در او شكل نگرفته است؛ البته زوجين براي ابراز محبت مي توانند از اين نوع جملات به هم بگويند، اما اگر بخواهند پس از از دست دادن همسرشان (مرگ همسر و ...) به اين جمله عمل كنند بايد گفت در زمينه اعتقادات ديني تزلزل دارند، چون ما به اين دنيا آمده ايم كه امتحان پس بدهيم و بندگي خود را ثابت كرده و به دستورات دينمان عمل كنيم تا نتيجه آن را در دنياي ابدي بگيريم؛ هيچ كجاي دين ما نگفته است كه در صورت از دست دادن يك فرد (هر كسي مي خواهد باشد) زندگي را رها كنيد و بر طبل ناتواني و افسردگي و خستگي از دنيا بكوبيد.
اين حرف درست است كه در عشق اجباري نيست. انسان را نمي توان به جبر و زور عاشق كسي كرد، ولي وقتي زندگي مشتركي شروع مي شود زن و شوهر در چارچوبي خاص قرار مي گيرند و اين گونه نيست كه ديگر آزاد باشند و هر كاري دوست داشتند بكنند. احساس محبت و دوست داشتن بايد قبل از ازدواج و موقع خواستگاري به وجود بيايد و پس از ازدواج بايد در مسيري كه دين مشخص كرده است حركت كند؛ اينگونه نيست كه كه فردي به همسرش بگويد من يك ماه عاشق تو بودم و بدون هيچ دليلي مي خواهم عاشق ديگري شوم. اين نوع تفكرات شيطاني است و اسلامي نيست.
پرسشگر گرامي؛ شما وقتي كتابي را مطالعه مي كنيد و با مطالبي چالش بر انگيز برخورد مي كنيد، نبايد بي تفكر آن ها را قبول كنيد و سبك زندگي تان را بر اساس آن تغيير دهيد، بلكه بايد ببينيد نويسنده آن كتاب كيست، در چه فرهنگي بزرگ شده، چه تفكراتي دارد، مغرض است يا منصف و آيا تفكرات او با جهان بيني شما (كه يك مسلمان هستيد) تطبيق دارد يا نه؟ پس هر مطلبي از هر نويسنده اي را نبايد بدون تحقيق و تفكر، درست بپنداريد. چرا كه تزريق تفكرات اشتباه و پرورش آن ها در ذهن، باعث ايجاد سوالاتي خواهد شد كه پايه اشتباه دارند. وقتي مباني فكري فردي اشتباه باشد، پاسخ هاي صحيحي كه دريافت مي كند را اشتباه خواهد دانست. اميدواريم همواره از اين آفت فكري به دور باشيد.
تذکر : حرف و سخن درست که دلیل و مدرک متقن داشته باشد و مخالف دین اسلام هم نباشد را هر کسی بگوید باید از او پذیرفت.

 

منبع:پرسمان

 

 
چاقوی کیک سفره عقد تصاویر تزیین سینی حنا تزیینات خرید عروس تزیین نون و پنیر و سبزی سفره عقد
 
 

 

آیا عشق و عاشقی با ازدواج از بین می رود؟

صفحه اصلی / مقالات / عشق آیا عشق و عاشقی با ازدواج از بین می رود؟

 آیا عشق و عاشقی با ازدواج از بین می رود

آیا عشق و عاشقی با ازدواج از بین می رود؟

حالا دیگر وقتش است. اصلا شاید دیر هم شده باشد. عاشق شدن را نمی‌گویم. آن خودش دیر یا زود اتفاق می‌افتد. منظورم واكاوی عشق‌ های گذشته و حال و احتمالا آینده است. اصلا با كدام تعریف اینقدر مطمئنید كه عاشق هستید و عشق‌تان اگر اولی در دنیا نباشد بعد از لیلی و مجنون و شیرین و فرهاد مقام سوم را می‌تواند بگیرد؟ لطفا برای چند دقیقه بی‌خیال باورهای خودتان شوید، ببینید كارشناسان چه می‌‌گویند؟ اصلا عشق واقعی چیست و چند درصد از آدم‌هایی كه ادعای عاشقی می‌كنند واقعا عاشق هستند؟

 

نقطه پایان عشق کجاست؟

جسم ما گرایش‌هایی دارد كه اسمش میل است. مثلا من به این شیرینی میل دارم و این یك گرایش یكسویه محدود است. می‌گویم یك‌سویه چون من به شیرینی میل دارم ولی شیرینی به من میلی ندارد و می‌گویم محدود چون گرایش من هم تا زمانی است كه شیرینی را نخورده باشم. وقتی بخورم و سیر شوم دیگر میلی به آن ندارم. همین گرایش یك‌سویه می‌تواند نامحدود باشد.

مثلا من گل‌ها را دوست دارم ولی معلوم نیست گل من را می‌خواهد یا نه. این می‌شود حب یا دوست داشتن چون نامحدود است ولی یك طرفه. علاقه یك خانم به طلا و جواهر هم مشابه همین است، محدودیت ندارد و مثل میل به غذا و شیرینی نیست كه از آن سیر شود ولی یك طرفه است. حالت سوم می‌شود گرایش دو سویه محدود؛ یعنی دو نفر همدیگر را دوست دارند ولی این دوست داشتن محدود است و بالاخره یك جایی تمام می‌شود. به این دوست داشتن می‌گویند شوق. بیشتر احساساتی كه ما از آن به عنوان عشق یاد می‌كنیم در واقع شوق است. یعنی اشتیاق شدیدی كه تمام می‌شود.


حتی عشق‌های تاریخی هم بیشترش شوق بوده ولی چون به هم نرسیده‌اند، تمام نشده. مطالعات نشان می‌دهد نقطه پایان این شوق‌های به ظاهر بی‌پایان نقطه به هم رسیدن است. یعنی 2نفر همدیگر را در حد مرگ دوست دارند ولی به محض اینكه به هم می‌رسند این علاقه شروع به كم شدن می‌كند. همین است كه خیلی از جوانانی كه عاشقانه همدیگر را دوست دارند و زمین و زمان را به هم می‌ریزند تا با هم ازدواج كنند از همان ماه عسل اختلاف‌هایشان شروع می‌شود و زندگی‌شان دوامی ندارد. در واقع آنها هیچ وقت عاشق هم نبوده‌اند و فقط اشتیاق شدیدی نسبت به هم داشته‌اند كه به اشتباه نامش را عشق گذاشته‌اند و به بیراهه رفته‌اند. در واقع شوق همان هوس است.

 

یعنی همه عشق ها روزی از بین می رود؟

اما حالت چهارمی هم وجود دارد؛ یعنی خواستن دو طرفه نامحدود. این نوع خواستن یك خواستن بی حد و مرز است كه برتر و متعالی‌تر از همه خواستن‌های دیگر است و می‌شود نام عشق بر آن نهاد. حالت زمینی این نوع دوست داشتن عشق میان مادر و فرزند است؛ رابطه‌ای نامحدود و دوطرفه.

 

هر كدام از ما در زندگی یك وضعیت موجود داریم و یك وضعیت مطلوب. من موجود چگونه باید به من مطلوب تبدیل شوم؟ مسیری كه مرا به حالت مطلوب هدایت می‌كند عشق است ولی آیا عشق به تنهایی می‌تواند؟ اینجاست كه پای عقل به میان می‌آید. عقل به ما تاكتیك می‌دهد. روش می‌دهد كه چطور به پشتوانه عشق به وضعیت مطلوب برسیم. عقل به ما نشان می‌دهد وقتی دچار هیجان عشق هستیم چطور اشتباه نكنیم و در بهترین مسیر قدم بگذاریم.

 

چطور مطمئن شویم احساسی که به یک نفر داریم همان عشق است؟

عشق از دوست داشتن مجزاست ولی گاهی به دلیل شباهت‌هایی كه با هم دارند اشتباه گرفته می‌شوند وگرنه هركدام از اینها یك مقوله جداست. اگر بخواهیم با مفاهیم آكادمیك صحبت كنیم، دوست داشتن همان چیزی است كه در عربی می‌گویند «حُب» و از جنس عالم دوم است ولی عشق از جنس عالم چهارم است. از این تعاریف متوجه می‌شویم عشق و دوست داشتن به اندازه دو دنیا با هم تفاوت دارند و این تفاوت كمی نیست. حتما می‌پرسید منظور از 4 عالم چیست؟ این عالم‌ها مقوله پیچیده‌ای دارند ولی در یك تعریف ساده باید بگویم این چهار عالم عبارتند از: اول، طبیعت كه همین جهان ملموس است. دوم، فطرت كه عالم معناست. سوم، طینت كه می‌گویند تركیب عالم اول و دوم است و چهارم، حیرت یعنی همان عالمی كه پیامبر(ص) در معراج دید و متحیر شد و گفت: «خدایا تو را آنقدر كه باید نشناختم.» بعضی‌ها معتقدند بالاترین درجه دوست داشتن عشق نام دارد. یكی از حكما هم عشق را مستی عقل معرفی كرده است. در حقیقت عشق یك مقدمه دارد به نام شناخت و معرفت و یك موخره به نام ایثار و فداكاری. اگر كسی را با معرفت آنقدر دوست داشته باشید كه برایش ازخودگذشتگی كنید، عاشقش هستید.

فرض كنید دختر و پسر جوانی بسیار به هم علاقه دارند ولی چه تضمینی وجود دارد كه دخترخانم در آینده مادر خوبی باشد یا آقاپسر از عهده نقش پدری برآید؟ از كجا معلوم وقتی با هم زیر یك سقف قرار می‌گیرند هزار و یك اختلاف‌نظر نداشته باشند؟ همه اینها در مشاوره قبل از ازدواج مشخص می‌شود

 

سن عاشقی در مردان چند سال است؟

هر چیزی یك سنی دارد؛ مثل سن بلوغ. بچه‌ای كه خیلی عقلش می‌رسد ولی هنوز به سن بلوغ نرسیده بالغ نیست یا برعكس، كسی كه به سن بلوغ رسیده ولی آثار بلوغ در او وجود ندارد هم بالغ نیست. در این جهان همه‌ چیز تابع زمان و مكان است. هر چیزی باید بر روال طبیعت بگردد. از 9 ماه ماندن بچه در رحم مادر تا كشیدن 4 درد زایمان كه باعث جفت شدن جمجمه بچه می‌شود همه چیز در طبیعت قانون دارد. در عاشق شدن هم سن مهم است. یك نوجوان اگر احساس می‌كند عاشق شده است هنوز بلوغ عقلی‌اش كامل نشده و نمی‌تواند برای آینده برنامه‌ریزی كند. اگر بخواهم از دید علمی بگویم عقل مردها تا 40 سالگی كامل نمی‌شود. اصلا همین است كه می‌گویند دوران چل‌چلی! همین است كه باعث می‌شود هرقدر هم طرفین به عشق‌شان مطمئن باشند باز نیاز به مشاوره دارند و نباید بی‌گدار به آب بزنند.


تا کی برای عاشق شدن فرصت داریم؟

در تكامل سنی انسان‌ها یك تقسیم‌بندی جالب وجود دارد؛ می‌گویند اگر كسی بخواهد زیبا شود تا 20سالگی می‌شود، اگر بخواهد قهرمان شود تا 30 سالگی می‌شود، اگر بخواهد عاقل شود تا 40 سالگی می‌شود و اگر بخواهد عارف شود تا 60 سالگی می‌شود. به اصطلاح می‌گویند اگر تا این سن شد، شد و اگر نشد دیگر فایده ندارد. البته این بیشتر درباره مردان صدق می‌كند و زنان تكامل سریع‌تری دارند.

زن برای مادر شدن آفریده شده و مرد برای پدر شدن. زن باید زن باشد و مرد باید مرد باشد. یعنی زن نیاز به زنانگی دارد و مرد، مردانگی. زنانگی یعنی ایجاد آرامش و مردانگی یعنی ایجاد آسایش. زن باید مثل گل باشد و مثل گل با او رفتار شود و مرد باید مثل درخت باشد و مثل درخت با او رفتار شود. اگر این‌ چنین باشد عشق دوام می‌آورد و زندگی به وضعیت مطلوب می‌رسد.


چرا داغ ترین ازدواج ها بعد از ازدواج سرد می شود؟

مشاوره قبل از ازدواج یك ضرورت است. همه زوج‌ها باید قبل از ازدواج به مشاور مراجعه كنند تا بتوانند مشكلات احتمالی آینده را پیش‌بینی كنند. فرض كنید دختر و پسر جوانی بسیار به هم علاقه دارند ولی چه تضمینی وجود دارد كه دخترخانم در آینده مادر خوبی باشد یا آقاپسر از عهده نقش پدری برآید؟ از كجا معلوم وقتی با هم زیر یك سقف قرار می‌گیرند هزار و یك اختلاف‌نظر نداشته باشند؟ همه اینها در مشاوره قبل از ازدواج مشخص می‌شود.


در این جلسات تست‌هایی از هر دو نفر گرفته می شود كه پاسخ خیلی از پرسش‌ها را مشخص می‌كند. این همان مكانیسم عقل است كه كنار عشق قرار می‌گیرد. یعنی دو نفر كه احساس می‌كنند عاشق هم هستند با یك روش عقلانی به این نتیجه می‌رسند كه آیا ازدواجشان به صلاح است یا نه؟ اگر بخواهیم یك مثال ساده بزنیم، می‌گوییم عشق شبیه یك جواهر گرانبهاست و عقل حلقه‌ای فلزی كه ركاب این جواهر گرانبها می‌شود. اگر این حلقه باشد، می‌توانی جواهرت را دستت كنی و همیشه همراهت باشد ولی نمی‌توانی یك جواهر گرانبها را تا ابد بدون هیچ محافظی توی مشتت نگه داری، شك نداشته باش كه بالاخره گم خواهد شد. همین است كه گاهی عشق‌های آتشین ناگهان خاموش می‌شود. در حقیقت نگین باارزش آنها گم شده است.
 

چرا بعضی از عشق ها تبدیل به نفرت می شود؟

ازدواج نیاز به استطاعت دارد. همان‌طور كه وقتی كسی به حج می‌رود باید استطاعت داشته باشد در ازدواج هم استطاعت لازم است. البته این استطاعت فقط توان مالی نیست. استطاعت باید در عقل، در مسئولیت‌پذیری، در تعهدپذیری و خیلی چیزهای دیگر باشد. كسی كه استطاعت ندارد و می‌خواهد همه چیز را موكول به آینده كند نباید به خیال خودش عاشق شود و درگیری عاطفی ایجاد كند. هیچ فاجعه‌ای از اول فاجعه نبوده. شرایط و اشتباه‌ها به سوی فاجعه شدن هدایتش كرده است. وقتی یكی جا می‌زند طرف دوم دو راه دارد؛ یا خودش را منهدم می‌كند و دچار افسردگی می‌شود یا دست به اقدامات خشونت‌بار می‌زند و برای نابودی طرف مقابل تلاش می‌كند. سد كه بشكند همه چیز را با خودش نابود می‌كند.


آیا عشق مرد و زن تعدد می پذیرد؟

عشق ممنوع یعنی واژه‌پردازی‌های بی‌خودی. یعنی چیزی كه اصل عشق نیست. یك هوس زودگذر است كه تمام می‌شود اما در مسیر خودش زندگی افراد را نابود می‌كند. عشق باید منطق داشته باشد. اصلا عشق یعنی احساسی از جنس خدا. چیزی كه از جنس شیطان باشد نمی‌شود نام عشق برآن گذاشت و بی‌شك هوس است. كسی كه دچار این اشتیاق غلط می‌شود باید پیش از آنكه گره روی گره بزند به مشاور مراجعه كند و راهنمایی بخواهد.

 

یك نكته مهم دیگر این است كه عشق در هیچ شرایطی تعدد نمی‌پذیرد. در یك دل امكان ندارد محبت دو نفر بگنجد. منظورم عشق میان زن و مرد است. ممكن است هوس كنی 1 نوع غذا را با هم بخوری ولی حتما بعدش دل‌درد می‌گیری. لازمه عشق وفاداری است. نباید اجازه بدهیم سریال‌های بی‌سر و ته ماهواره‌ای با رواج عشق‌های به اصطلاح ممنوع كانون خانواده‌ها را به خطر بیندازند. بیشتر از اینها كاملا هدفمند پیش می‌روند. در خیلی از كشورها بعد از پخش هر فیلم تحلیلگر اجتماعی می‌آید و درباره موضوع فیلم حرف می‌زند. ما هم به چنین كارشناسی‌هایی نیاز داریم.

منبع:بیتوته

عشق و ازدواج و شهوت

صفحه اصلی / مقالات / عشق /عشق و ازدواج و شهوت

عشق و ازدواج و شهوت

عشق چيزي بيش از فقط دوست داشتن شديد است بيشتر ما مردم کساني را مي شناسيم که خيلي دوستشان داريم ولي عاشق آنها نيستيم، و برخي از ما نيز به کسي احساس جاذبه ي شهواني داشته ايم که وي را دوست نداشته ايم. پژوهشها اين باورهاي روزمره را تأييد مي کنند.يکي از نخستين پژوهشگراني که در باره عشق رومانتيک بررسي مي کرد عباراتي را که مردم نمودار عاشق بودن مي دانستند جمع آوري کرد و مقياس هاي مستقلي براي اندازه گيري هر کدام ساخت(رابين 1973)پرسش هاي مقياس دوست داشتن به اين مطلب مي پردازد که تا چه ميزان طرف مقابل دوست داشتني، قابل احترام، قابل تحسين و داراي پختگي و قضاوت خوب تلقي مي شود. پرسش هاي مقياس عشق به سه زمينه ي اصلي مي پردازد.احساس دلبستگي (سر کردن بدون...برايم دشوار است)احساس اهميت براي طرف مقابل (حاضرم تقريباً هر کاري را براي... انجام دهم)و احساس اعتماد (احساس مي کنم که مي توانم به ...عملاً در باره ي هر چيزي اعتماد کنم.)
اين دو مقياس همبستگي متوسطي با هم دارند 56% براي مردان و 36% براي زنان.
عشق و ازدواج:
عشق رمانتيک يک مفهوم قديمي است.اما اين باور که عشق رمانتيک ربط زيادي به ازدواج دارد،جديدتر و همگاني تر است.در برخي فرهنگها به جز غرب، هنوز به ازدواج به عنوان قرار و مداري کنتراتي يا مالي نگاه مي کنند که هيچ سروکاري با عشق ندارد.در جامعه ي آمريکا، پيوند بين عشق و ازدواج در طول سي سال گذشته عملاً محکمتر شده است.در سال 1976 از گروهي دانشجو سؤال شد «اگر مردي (زني)داراي خصوصياتي باشد که شما مي پسنديد آيا اگر عاشق او نباشيد حاضريد با او ازدواج کنيد؟» پاسخ حدود 65% از مردان به اين پرسش منفي بود، اما تنها 24% ذاز زنان پاسخشان منفي بود.
(تنها 4% عملاً پاسخ مثبت داده بودند، اکثريت زنان نظر قطعي نداده بودند.)
جنبش زنان در آن زمان تازه آغاز شده بود و احتمال دارد که زنان در آن هنگام بيش از زمان فعلي به ازدواج به عنوان شرط لازم براي تأمين مالي خود توجه داشتند.وقتي همين زمينه يابي در سال 1984 تکرار شد، 58% از زنان و مردان اعلام کردند که بدون عشق حاضر به ازدواج نيستند.
عشق شهواني و عشق مشفقانه:
چندين عالم اجتماعي کوشيده اند بين انواع عشق تمايز قايل شوند. يکي از پذيرفته ترين تمايزها بين عشق شهواني و عشق
مشفقانه است.عشق شهواني به عنوان حالت هيجاني تندي تعريف شده است که در آن رقت و احساسات جنسي، وجد و رنج، اضطراب و آرامش، نوعدوستي و حسادت در مجموعه اي از احساسات سردرگم، همزيستي دارند.
چنين فرض شده است که تجربه عشق شهواني آميزه اي است از انگيختگي فيزيولوژيايي با اين تصور که انگيختگي را معشوق برمي انگيزد.
در مقابل، عشق مشفقانه به صورت «احساس محبت به کساني که زندگي ما عميقاً با آنها آميخته شده است.» تعريف مي شود.
ويژگيهاي عشق مشفقانه شامل اعتماد، مراقبت، تحمل عيب ها و يکدندگي هاي طرف مقابل، مايه ي هيجاني که بيشتر محبت و عطوفت است تا شور سرکش شهواني. پا به پاي ادامه رابطه در طول زمان، وابستگي متقابل بيشتر مي شود و توان بالقوه براي هيجان شديد عملاً افزايش مي يابد. اين امر را مي توان در احساس تنهايي و فراق شديد ياران قديم در شرايط جدايي موقت يا در فروپاشيدگي هيجاني کساني که ياران قديم را از دست مي دهند، مشاهده کرد. اما شگفت آنکه چون زوجهاي مشفق در زندگي روزمره ي خود تا اين اندازه با هم همساز و هماهنگ اند، فراواني هيجانات تند، معمولاً کم است.
در زمينه يابي ياد شده، بسياري از زنان و مردان جوان اظهار داشتند که اگر عشق از ازدواج رخت بربندد همين براي پايان دادن به ازدواج کافي است. اما کساني که عشق را همان عشق شهواني
مي دانند، احتمال بيشتري دارد که دچار نوميدي شوند. غالب زوج هاي موفق و بادوام بر عناصر مشفقانه ي رابطه خود تأکيد مي ورزند و نظريه ها و پژوهشها هر دو نشان داده احساسات شديد که مشخص کننده عشق شهواني است در طول زمان کمتر دوام مي آورند.
اين مطلب در تحقيقي نشان داده شد که در آن، ازدواج هاي دراز مدت در آمريکا، که زوجها مدعي اند با عشق آغاز شده با ازدواجهاي سنتي ژاپني که والدين آنها را برقرار مي کنند مقايسه شد. چنانکه انتظار مي رفت، ازدواج هاي آمريکايي با ابراز عشق و تمايل جنسي بيشتري آغاز مي شد تا ازدواج هاي سنتي ژاپني.اما عشق ابراز شده در هر دو گروه به تدريج کاهش مي يافت تا اينکه پس از 10 سال تفاوتي بين دو گروه ديده نمي شد.
با اين همه بسياري از زوجهاي شرکت کننده در اين پژوهش از ازدواج خود اظهار رضايت کامل مي کردند، ازدواجهايي که تبديل به عشق مشفقانه ي عميق با ويژگيهايي از قبيل ارتباط متقابل بين دو طرف، تقسيم کار منصفانه و برابر در قدرت تصميم گيري، شده بود. نتيجه اينکه عشق شهواني براي شروع ممکن است بسيار مفيد باشد.اما نيروهايي که رابطه خوب و دراز مدت را ايجاد مي کند، از همان آغاز کمتر وجود دارد و مستلزم تلاش بيشتر و بيشتر مبتني بر برابري است تا بر شور و اشتياق و شهوت. در واقع حتي ممکن است بين عشق شهواني و عشق مشفقانه، نوعي ناهمسازي ذاتي وجود داشته باشد.
نظريه مثلثي عشق:
از هنگام طرح تمايز بين عشق شهواني و عشق مشفقانه طبقه بنديهاي مشابه ولي متمايزتري مطرح شده است.يکي از اين طبقه بنديها عشق را به سه جزء تقسيم مي کند.صميميت، شهوت و تعهد.
صمميميت جزء هيجاني و عاطفي است و شامل احساس نزديک بودن و اشتراک احساسات است.
شهوت جزء انگيزشي و شامل جاذبه جنسي و احساس شاعرانه «عاشق بودن» است.
تعهد جزء شناختي، و بازتابي است از قصد و نيت شخص که در آن رابطه پايدار باشد.ترکيب اين سه جزء به طرق مختلف منجر به هشت نوع رابطه مي شود که در جدول زير مي بينيد چنانکه جدول نشان مي دهد عشق شهواني به دو نوع تقسيم مي شود عشق شيدايي و عشق رمانتيک. اين هر دو نوع، با شهوت تند و تعهد ضعيف مشخص مي شوند.اما عشق شيدايي از نظر صميميت ضعيف و عشق رمانتيک از نظر صميميت قوي است. عشق مشفقانه داراي صميميت و تعهد قوي، اما با شهوت خفيف همراه است.
در نظريه مثلثي عشق-سه بُعد عشق ترکيب مي شوند و هشت نوع رابطه عشقي به وجود مي آورند.(استرنبرگ 1986)
صميميت شهوت تعهد
عاشق نبودن ضعيف ضعيف ضعيف
دوست داشتن قوي ضعيف ضعيف
عشق شيدايي ضعيف قوي ضعيف
عشق رمانتيک قوي قوي ضعيف
عشق پوچ ضعيف ضعيف قوي
عشق مشفقانه قوي ضعيف قوي
عشق ابلهانه ضعيف قوي قوي
عشق تمام عيار قوي قوي قوي

اثرات مثبت عشق
عشق اثرات مثبت زيادي براي انسان دارد، باعث ايجاد اميد، شور و حال در زندگي مي شود و به طور کلي انرژي جسماني و تلاش و کوشش فرد را در زندگي چندين برابر مي کند. به طور کلي عشق واقعي اثرات زير را بوجود مي آورد.
1-انرژي: عشق واقعي به شما انرژي جسماني، ذهني، احساسي و عاطفي خواهد بخشيد.
2-شور و اشتياق: رابطه سالم، نگرش و برخوردي سالمتر و مثبت نسبت به زندگي بوجود مي آورد.
3-هيجان و خوش بيني نسبت به آينده: وقتي که عاشق هستيد با هيجان چشم انتظار آينده اي شاد خواهيد بود و به تمام جنبه هاي زندگي با حالت اميد و به ديده ي مثبت نگاه مي کنيد.
4-اعتماد به نفس و خود باوري: يک رابطه خوب و سالم اعتماد به نفس و خودباوري شما را زياد مي کند. وقتي که در يک رابطه ي سالم قرار مي گيريد، به شما احترام گذاشته مي شود و احترام طرف مقابل باعث مي شود که ارزش و احترام شما در نزد خودتان نيز زياد شود که همين امر باعث افزايش اعتماد به نفس شما خواهد شد.
5-سخاوت احساسي و عاطفي: افراد عاشق معمولاً احساس بخشندگي عاطفي زيادي دارند. اين افراد همه را دوست دارند و در واقع بسيار عاطفي و احساساتي برخورد مي کنند.
6-خودتان بودن: وقتي که احساس عشق واقعي داشته باشيد براي خودتان ارزش و احترام بسيار زيادي قائل هستيد و در چنين شرايطي برايتان بسيار آسانتر است که خودتان باشيد تا اينکه بخواهيد يک چهره غير واقعي که مورد علاقه طرف مقابل شما باشد از خودتان نشان دهيد.
7-راحتي رواني و احساسي: احساس عشق آرامش واقعي به ما مي دهد. يعني اينکه با تمام وجود آرام و قرار داريد. آرامش فکري و روحي که از عشق واقعي نصيب فرد مي شود قابل مقايسه با هيچ شرايط و حالت ديگري نمي باشد.
دوستي و صميميت
هيچ حوزه اي از رفتار آدمي وجود ندارد که در آن به اندازه جاذبه ي متقابل-دوست داشتن، عاشق شدن، و تمايل جنسي-شناختها و هيجانها به شکلي پيچيده درهم تنيده شده باشند. تحقيقات در اين زمينه به نتايج متناقض و شگفتي رسيده اند. بحث در اين باره را با بحث دوست داشتن-يعني، دوستي و مراحل اوليه روابط صميمانه آغاز مي کنيم.
دوست داشتن: همه ستاره سينما نمي شوند اما احتمال اينکه دو ستاره سينما با هم ازدواج کنند به چند عامل جذابيت جسماني، مجاورت، آشنايي و شباهت بستگي دارد.اما بالا بودن آمار طلاق در جامعه ي فعلي نشانگر آن است که وجود اين عوامل براي حفظ رابطه دراز مدت هميشه کافي نيست. حال به توضيحي در باره اين چند مؤلفه (جذابيت جسماني، مجاورت، آشنايي و شباهت مي پردازيم و نقش آنها را در ازدواج بررسي مي کنيم.
جذابيت جسماني
از ديدگاه بيشتر آدمها اين احتمال که ظاهر جسماني عامل تعيين کننده ميزان علاقه ديگران به فرد باشد، اندکي غير قابل قبول است چون برخلاف منش و شخصيت، ظاهر جسماني عاملي است که کنترل کمي روي آن داريم. و از اين رو منصفانه نيست که از آن به عنوان معياري براي دوست داشتن کسي استفاده شود.

اما تحقيقات انجام شده توسط روان شناسان همواره اين موضوع را تأييد کرده است.
چرا جذابيت جسماني تا اين درجه اهميت دارد؟ بخشي از علت در اين واقعيت نهفته است که موقعيت اجتماعي و عزت نفس ما هنگامي که همراه شخص جذابي هستيم افزايش مي يابد. هم مردان و هم زنان وقتي با شخص جذاب و خيال انگيزي همراه باشند ديگران آنان را خواستني تر و رتبه بندي مي کنند تا وقتي که با شخص غير جذاب همراه باشند. اما نکته قابل توجه اين است که هم مردان و هم زنان وقتي همراه با بيگانه ئ جذاب تر از خودشان ديده شوند، از لحاظ خواستني تر بودن، در رده ي پايين تري رتبه بندي مي شوند.
ظاهراً رتبه بندي بيگانان از هر شخص تحت تأثير مقايسه با همراهش قرار مي گيرد.اين موضوع در چند تحقيق ديگر نيز ثابت شده است.
خوشبختانه براي نازيبايان هم اميدهايي وجود دارد. نخست اينکه جذابيت جسماني وقتي که شخص همسر دائمي برمي گزيند اهميت کمتري پيدا مي کند و علاوه بر آن چندين عامل ديگر هم هست که مي تواند به نفع افراد غير جذاب باشد که در ذيل اشاره خواهيم کرد.
مجاورت
بررسي 5000 مجوز ازدواج در فيلادلفيا در دهه ي1930 نشان داد که يک سوم از اين زوجها در فاصله ي حداکثر پنج خيابان ازيکديگر زندگي کرده اند. تحقيقات نشان مي دهد که بهترين راه براي پيش بيني دوستي هر دو آدم اين است که معلوم کنيم محل زندگي آنها چقدر از هم فاصله دارد. در بررسي الگوهاي دوستي در مجتمع هاي آپارتماني از سکنه خواستند سه تن را نام ببرند که او را دوست دارند.ساکنان در 41% موارد همسايه هاي ديوار به ديوار يعني ساکنان آپارتمان هاي مجاور را، در 22درصد موارد کساني را که دو خانه دورتر بودند و تنها در 10درصد موارد کساني را نام بردند که در انتهاي راهرو زندگي مي کردند.
تحقيقاتي در خوابگاههاي دانشجويي نتايج مشابهي به دست داده است. پس از به پايان رسيدن يک سال تحصيلي، احتمال دوست شدن هم اتاقي ها دو برابر هم طبقه ايها و احتمال دوستي هم طبقه ايها دو برابر ساکنان خوابگاهها به طور کلي است. کساني که در موضوعهاي احساسي و عاشقانه معتقد به معجزه هستند ممکن است عقيده داشته باشند که براي هر کس جفتي کامل انتخاب شده که در جايي از جهان منتظر است تا پيدايش کنند. اگر اين باور درست باشد، معجزه ي بزرگتر آن است که دست سرنوشت اين جفت را در فاصله چند قدمي قرار داده است.(هيلگارد،ترجمه براهني 1385)
آشنايي
يکي از دلايل اصلي اينکه مجاورت ايجاد دوستي مي کند اين است که سبب افزايش آشنايي مي شود ، در حال حاضر شواهد فراواني مؤير اين است که آشنايي به خودي خود-يعني صرف در معرض ديد ديگران بودن-دوست داشتن را افزايش مي دهد. اين حقيقت که آشنايي موجب دوست داشتن است موضوعي است که بارها به اثبات رسيده است.
در يک تحقيق آزمودنيها در معرض عکس هايي از چهره هاي مختلف قرار گرفتند و سپس از آنها پرسيدند چقدر ممکن است شخصي را که عکسش را ديدند دوست داشته باشند. آزمودنيها هز اندازه چهره ي معيني را بيشتر ديده بودند، به آن بيشتر اظهار علاقه کردند و گفتند فکر مي کنند آن شخص را بيشتر دوست دارند. در زندگي واقعي نيز وقتي مردم در تماس با هم قرار مي گيرند نتايج مشابهي به دست مي آيد.
همچنين در يک تحقيق ديگر (زايرنک 1978) از آزمودنيها خواسته شد عکس هايي از چهره هاي ناشناس را برحسب اينکه چقدر ممکن است آن شخص را دوست داشته باشند درجه بندي کنند. کمترين ميزان دوست داشتن از جانب آزمودنيهايي ابراز شد که هيچگاه عکس را نديده بودند. بالاترين درجه بندي را آزمودنيهايي صورت دادند که عکس را غالباً ديده بودند.
اگر زيبا نيستيد يا در برابر تحسين خود نسبت به کسي، تحسين متقابلي نمي بينيد، پايداري کنيد و صبر داشته باشيد، مجاورت و آشنايي قويترين سلاح هاي شما هستند.
شباهت
يک ضرب المثل قديمي مي گويد که ضدها يکديگر را جذب مي کنند و مايلند يادآور شوند که چقدر با هم متفاوت اند. «من قايقراني دوست دارم اما او از کوهنوردي خوشش مي آيد» «من در رشته ي مهندسي هستم، اما او متخصص تاريخ است».

اما آنچه اين عشاق ناديده مي گيرند اين است که هر دو فعاليت هاي بيرون از خانه را دوست دارند، هر دو حرفه يي هستند، هر دو دمکرات اند، هر دو داراي مليت و مذهب و طبقه اجتماعي و سطح تحصيلات واحد هستند. و احتمالاً سه سال تفاوت سني دارند و در حدود 5 نمره هوشبهر با هم تفاوت دارند. خلاصه اينکه، آن ضرب المثل قديمي عمدتاً غلط است.
تحقيقات انجام شده از سال 1870 تاکنون اين نتيجه گيري را تأييد کرده است. بيش از 99% از زن و شوهر هاي آمريکايي هم نژادند و بيشتر آنها داراي دين مشترک هستند. بعلاوه زمينه يابيهاي آماري نشان مي دهد که زن و شوهرها بسيار شبيه به هم هستند. نه تنها از نظر ويژگيهاي جامعه شناختي از قبيل سن، نژاد، مذهب، تحصيلات و طبقه اجتماعي اقتصادي بلکه از لحاظ ويژگيهاي روان شناختي نظير هوش و ويژگيهاي بدني از قبيل بلندي قد و رنگ چشم. پژوهشي در باره ي زوجهايي که با هم دوست هستند نيز همين الگوها را يافته است و علاوه بر آن نشان داده اين زوجها از نظر نگرش هايشان در مورد رفتار جنسي و نقش هاي جنسيتي نيز به هم شبيه بودند. بعلاوه، زوجهايي که در آغاز تحقيق بيشترين شباهت را با هم داشتند احتمال بيشتري داشته که يکسال بعد هم هنوز با هم باشند.
در پژوهشي داوران، جذابيت جسماني هر عضو از 99 زوج را از روي عکس درجه بندي کردند، بدون آنکه بدانند چه کسي با چه کسي زوج است. درجه بندي جذابيت جسماني زوجها به شکل معناداري همتاتر بودند تا درجه بندي عکس هايي که به طور تصادفي زوج شده بودند. نتايج مشابهي از يک تحقيق ميداني به دست آمد که طي آن چند مشاهده گر مستقل جذابيت جسماني زوجها را درغذاخوري ها، سالن انتظار سينماها، و درجريان رويدادهاي اجتماعي، درجه بندي کردند.
اين جورشدن زوجها برحسب جذابيت جسماني ظاهراً به اين دليل است که سبک و سنگين کردن جذابيت جسماني هر کس بر مبناي اين احتمال صورت مي گيرد که بخواهد با ما زوج شود. بي پرده بگوئيم، افراد برخوردار از جذابيت کمتر به دنبال جفتي با جذابيت کمتر مي گردند. زيرا انتظار دارند کساني که از خودشان جذاب ترند طردشان کنندو تحقيقي در باره ي خدمات ويدئويي دوست يابي نشانداد که هم مردان و هم زنان، بيشتر احتمال دارد که به دنبال برقراري رابطه با کسي برآيند که از نظر جذابيت جسماني با خود آنها جور باشد. تنها جذاب ترين افراد به دنبال دوست شدن با جذاب ترين ها بودند. بيشتر ما در نهايت به جفتي مي رسيم که جذابيت او تقريباً به اندازه ي خودمان باشد.
اما از نظر رابطه ي درازمدت، احتمالاً شباهت هايي به جز جذابيت جسماني اهميت بيشتري نيز دارد. تحقيق طولي با 135 زوج زن و شوهر نشان داد زوجهايي که از نظر شخصيتي شباهت بيشتري به هم داشتند، از نظر دوست داشتن فعاليت هايي از قبيل ديدار با دوستان و شام بيرون از خانه و شرکت در فعاليت هاي اجتماعي گردهمايي هاي حرفه اي نيز به هم شبيه بودند. در اين زوجها تعارضهاي خانوادگي نيز کمتر بود و احساس صميمين و دوستي و رضايت از ازدواج بيشتري داشتند تا زوجهايي که کمتر به هم شبيه بودند.
در يک تحقيق بلندپروازانه در باره ي شباهت و دوستي، دانشجويان مرد در ازاء شرکت در اين تحقيق اتاقي رايگان براي يکسال در خانه اي بزرگ در دانشگاه ميشيگان دريافت مي کردند. بر مبناي اطلاعات به دست آمده از آزمونها و پرسش نامه ها، براي برخي از اين دانشجويان هم اتاقي کاملاً شبيه خودشان تعيين شده و براي برخي ديگر هم اتاقي ها به کلي بي شباهت بود. محققان، الگوهاي دوستي مابين اين هم اتاقي ها را که در طول يکسال شکل گرفت مشاهده کردند و در فواصل منظم داده هاي آزموني و پرسش نامه اي و نگرش بيشتري از آنان جمع آوري مي شد.

از بقيه جهات، زندگي اين مردها شبيه به زندگي در هر خوابگاه ديگري بود. هم اتاقي هايي که از آغاز شبيه به هم بودند به هم علاقه پيدا کرده و در پايان اين دوره به دوستي محکم تري رسيدند تا کساني که به هم بي شباهت بودند. اما وقتي در سال بعد تحقيق با گروه تازه اي تکرار شد، اثر «آشنايي-موجب دوست داشتن مي شود» قوي تر از اثر شباهت از کار در آمد. به اين معنا که صرفنظر از شباهت کم يا زياد که مبناي انتخاب هم اتاقي ها بود. هم اتاقي ها به هم علاقه پيداکردند.
يکي از دلايل احتمالي اينکه شباهت سبب دوست داشتن مي شود اين است که مردم براي عقايد و سليقه هاي خود ارزش قائل اند و از بودن با کساني که انتخاب هاي آنها را تأييد کنند خشنود مي شوند و احتمالاً در اين فرآيند، عزت نفس آنها افزايش مي يابد. اما شايد دليل اصلي اين که شباهت به دوست داشتن منجرمي شود صرفاً تکرار عواملي باشد که بيشتر ديده ايم.

يعني مجاورت و آشنايي هنجارهاي اجتماعي و اوضاع و احوال موقعيتي ما را به سوي کساني سوق مي دهند (يا اصرار مي کنند) که اعضاي آنها از پيروان مذهب خود همسر گزيني و دوست گزيني کنند و هنجارهاي فرهنگي که از نظر نژادي و سني قابل پذيرش شناخته مي شوند را، تنظيم مي کنند. مثلاً زوج مرکب از مرد جوان و زن مسن هنوز هم نامناسب تلقي مي شود. اوضاع و احوال موقعيتي نيز نقش مهمي بازي مي کنند. بسياري از زوجها در دانشکده ها با هم آشنا مي شوند. و به اين تربيب مي توانند مطمئن باشند که از نظر سطح تحصيلات، هوش عمومي، آرزوهاي حرفه اي، و احتمالاً از نظر سن و پايگاه اقتصادي اجتماعي به هم شبيه اند. علاوه بر اين بازکنان تنيس در زمين تنيس، آزاديخواهان سياسي در راهپيمايي هاي طرفداري از حق انتخاب، و افراد همجنس گرا در راهپيمايي هاي همجنس گراها يا در جلسات همجنس گرايان با هم آشنا شده اند.
عليرغم همه اينها، اغلب گفته مي شود که ضرب المثل ضدها همديگر را جذب مي کنند ممکن است هنوز در مورد برخي ويژگيهاي شخصيتي مکمل، صادق باشد. آشکارترين نمونه را در نظر بگيريم. زن يا مردي ممکن است کاملاً سلطه جو باشد و به همين دليل به جستجوي جفتي برآيد که نسبتاً منفعل باشد. شخصي که رجحان هاي بسيار نيرومندي دارد ممکن است با کسي خوشبخت باشد که بسيار انعطاف پذير يا حتي دمدمي باشد. اما عليرغم ظاهر موجه فرضيه مکمل بودن، شواهد چنداني براي تأييد آن وجود ندارد.
در يک پژوهش، سازگاري زناشويي در ميان زوجهايي که حدود 5 سال از ازدواج آنها مي گذشت بيشتر متکي بر شباهت بود تا عدم شباهت. تلاش براي يافتن زوجهايي از صفات شخصيتي مکمت بودن ايجاد کند چندان موفق نبوده است
منبع:راسخون

عشق


عشق

عشق

محبت وقتی که به آن حالت برسد " عشق " نامیده می‌شود، به یک حالتی که زمام فکر و اراده انسان را می گیرد، بر عقل و بر اراده تسلط پیدا می‌کند و لهذا حالتی می‌شود شبه جنون ، یعنی عقل را دیگر در آن جا حکمی نیست:
قیاس کردم تدبیر عقل در ره عشق ••• چو شبنمی است که بر بحر می کشد رقمی


جنگ عقل و عشق


در مسأله جنگ عقل و عشق می‌بینید که همیشه پیروزی را با عشق دانسته اند و محکومیت را با عقل:
نیکخواهانم نصیحت می‌کنند ••• خشت بر دریا زدن بی حاصل است
شوق را بر صبر قوت غالب است ••• عقل را با عشق دعوی باطل است
یکچنین حالتی را " عشق " می‌نامند.عیب اساسی این حالت این است که از اختیار انسان خارج است. این قابل توصیه نیست. برخی امور است که اگر پیدا بشود، به شرط این که انسان در برخورد با آن به نحو احسن رفتار کند مفید واقع می‌شود ولی خودش قابل توصیه نیست، مثل مصیبت . مصیبت برای انسان می‌تواند آثار بسیار مفیدی داشته باشد اما قابل توصیه نیست که به انسان بگویند تو به دست خودت برای خودت مصیبت به وجود بیاور چون مصیبت و بلا یک کوره خیلی خوبی است برای اصلاح انسان. این مسأله‌ای که به نام " عشق " نامیده می‌شود نیز چیزی است که اگر پیش آمد ممکن است یک کسی را خراب کند، ممکن هم هست یک کسی را آباد کند، ولی به هر حال یک امر قابل توصیه نیست.

نظریات در مورد ماهیت عشق

 ریشه و غایت جنسی
یک نظریه این است که می‌گوید عشق به طور مطلق ریشه و غایت جنسی دارد، روی همان خط غریزه جنسی حرکت می‌کند و ادامه می‌یابد و تا آخر هم جنسی است.

 جسمانی وروحانی
نظریه دیگر همان نظریه‌ای است که حکمای ما این نظریه را تأیید می‌کنند که به دو نوع عشق قائل هستند: عشقهای جنسی و جسمانی، و عشقهای روحانی، و می‌گویند زمینه عشق روحانی در همه افراد بشر وجود دارد.

 عشق جسمانی ریشه همه عشق ها
نظریه سومی وجود دارد که خواسته جمع کند میان دو نظریه، نظریه فروید و نظریه‌ای که به عشق روحانی قائل است. فروید، این روانکاو معروف که همه چیز را ناشی از غریزه جنسی می‌داند علم دوستی را، خیر را، فضیلت را، پرستش را و همه چیز را به طریق اولی عشق را جنسی می‌داند.

 مبدأ عشق جنسی و منتها غیر جنسی
نظریه دیگری پیدا شده است، آن نظریه دیده است که در " عشق " احیانا کیفیاتی پیدا می‌شود که با جنبه های جنسی سازگار نیست یعنی وابسته به غلیان ترشحات جنسی نیست که دائر مدار آن باشد، چون امر جنسی مثل همان گرسنگی است، گرسنگی یک حالت طبیعی است، وقتی که بدن احتیاج به غذا پیدا کند و یک سلسله ترشحات بشود گرسنگی هست و اگر چنین نباشد نیست، در احتیاج جنسی هم همین طور است، وقتی که این احتیاج مادی باشد، در هر حدی که ترشحات باشد هست و اگر نه نیست، ولی " عشق " تابع این خصوصیات نیست، از این رو اینطور گفتند که عشق از نظر مبدأ، جنسی است ولی از نظر منتها و کیفیت، غیرجنسی است، یعنی به طور جنسی شروع می‌شود، اولش شهوت است ولی بعد تغییر کیفیت و تغییر حالت می‌دهد و در نهایت امر تبدیل به یک حالت روحانی می‌شود.

 انعطاف پذیری
ویل دورانت این مورخ معروف فلسفه در کتاب لذات فلسفه بحثی درباره عشق کرده است. او همین نظریه را انتخاب می‌کند و نظریه فروید را طرح و رد می‌کند. او می‌گوید حقیقت این است که عشق بعدها تغییر مسیر و تغییر جهت و حتی تغییر خصوصیت و تغییر کیفیت می‌دهد، یعنی دیگر از حالت جنسی به طور کلی خارج می‌شود. او اساس نظریه فروید را صحیح نمی‌داند.

 هدف بودن
نظر ما در طرح مسأله عشق بیش تر به آن تمایلی است که عاشق به فنای در معشوق پیدا می‌کند که ما آن را " پرستش " می‌نامیم. این هم چیزی است که با حسابهای مادی جور درنمی‌آید. غربی‌ها این‌گونه عشق‌ها یعنی فنای عاشق در معشوق را عشقهای شرقی می‌نامند و حتی تقدیس هم می‌کنند. برتراند راسل در کتاب زناشویی و اخلاق می‌گوید: " ما امروزی‌ها حتی در عالم تصور نمی‌توانیم روحیه آن شاعرانی را که در اشعارشان از فنای خود سخن می‌راندند بی آن که کوچکترین التفاتی از محبوب بخواهند درک بکنیم. "
می‌خواهد بگوید که ما معمولا در عشقهایی که خودمان سراغ داریم عشق را وسیله‌ای و مقدمه‌ای برای وصال می‌دانیم. (در این زمینه جمله‌های زیادی دارد.) می‌گوید در عشقهای شرقی اساسا عشق وسیله نیست و خودش فی حد ذاته هدف است، و بعد خیلی هم تقدیس می‌کند، می‌گوید این عشقهاست که به روح انسان عظمت و شکوه و شخصیت می‌دهد.

 معشوق ظاهری نمونه‌ای از معشوق حقیقی
ویلیام جیمز در کتاب دین و روان می‌گوید: به دلیل یک سلسله تمایلات که در ما هست که ما را به طبیعت وابسته کرده است، یک سلسله تمایلات دیگری هم در ما وجود دارد که با حساب‌های مادی و با حساب‌های طبیعت جور درنمی‌آید و همین تمایلات است که ما را به ماوراء طبیعت مربوط می‌کند، که توجیه و تفسیرش همان است که حکمای اسلامی کرده اند.
و معتقدند که این حالت فنایی که عاشق پیدا می‌کند در واقع مرحله تکامل اوست، این فنا و نیستی نیست، اگر معشوق واقعی‌اش همین شیء مادی و جسمانی می‌بود، فنا و غیرقابل توجیه بود که چطور یک شییء به سوی فنای خودش تمایل پیدا می‌کند؟ ولی در واقع معشوق حقیقی او یک واقعیت دیگر است و این (معشوق ظاهری) نمونه‌ای و مظهری از اوست و این در واقع با کاملتر از خودش و با یک مقام کاملتر متحد می‌شود و به این وسیله این نفس به حد کمال خودش می‌رسد.

دیدگاه عرفا
اگر عرفا عشق را توصیه کرده اند آن‌ها یک ادعایی دارند، ادعاشان این است که می‌گویند آدم کامل مثل یک آدمی است که شنا را خوب بلد است که اگر یک کسی را که شنا بلد نیست در دریا هم بیاندازد، اگر دید غرق می‌شود می‌تواند او را بگیرد و بیرون بیاورد. آن‌ها معتقدند که یک آدم کامل اگر بر یک ناقص اشراف داشته باشد، می‌تواند مراقب و مواظب او باشد و نگذارد هلاک بشود.
مثل آن تمرینی که بچه‌ها را در استخر می‌دهند. به بچه نمی‌شود توصیه کرد که به تنهایی برو در استخر، اما تحت مراقبت یک نفر مربی مانعی ندارد، او مراقبش است، اگر دید دارد غرق می‌شود نجاتش می‌دهد. همچنین این‌ها معتقدند که این (عشق) یک امری است که اگر رخ بدهد، در انسان وحدت و تمرکز ایجاد می‌کند، یعنی او را از هزاران رشته تعلق جدا می‌کند.
یک عیب اساسی در ما این است که در روح ما صدها رشته وابستگی به صدها شیء وجود دارد نه به یک شیء، به صدها شیء. از نظر روح و معنا وابسته هستیم، مثل یک انسانی یا یک حیوانی که با رشته های مختلف به صد جا بسته باشد، اگر یکی از آن‌ها بریده شود نود و نه تای دیگر هست، دو تا بریده شود نود و هشت تای دیگر هست. انسان برای این که به خدا از نظر عمل موحد باشد و همه رشته های متصل به او از خدا سرچشمه بگیرد باید همه این‌ها را قطع بکند تا بتواند به او وصل بکند و مصداق " «فمن یکفر بالطاغوت و یؤمن بالله» " (پس کسی که به طاغوت کافر شد و به خدا ایمان آورد) بشود.
این‌ها معتقد هستند که همین چیزی که اسمش " بلا " است (یعنی عشق)، سبب می‌شود که انسان از همه آن صد شیء می‌برد، به همان یکی وصل می‌شود و این حالت تمرکز در او پیدا می‌شود. آنگاه مدعی هستند همین قدر که این تمرکز ولو نسبت به یک مظهر و یک شیء باطل در او پیدا شد بعد امکان این که این تمرکز تحت مراقبت یک " کامل " از اینجا برداشته شود و به مرکز اصلی خودش گذاشته شود هست. آنچه گفته‌اند روی این حساب است.

کاربرد کلمه عشق در قرآن و روایات اسلامی
نوشته اند که این کلمه در زبان عربی به همین معنا به کار می‌رود و مع الوصف در تمام قرآن و روایات اسلامی این کلمه و مشتقات آن به چشم نمی‌خورد. اولا که به این قرصی نیست که این کلمه و مشتقات آن (در تمام قرآن و روایات اسلامی) به چشم نمی‌خورد. در روایات هم (استعمال این کلمه را) داریم، زیاد نداریم ولی داریم. در مورد « عبادت » حدیث هست که «طوبی لمن عشق العبادة و احبها بقلبه و باشرها بجسده...»؛ خوشا به حال کسی که عاشق عبادت است و آن را با قلبش دوست دارد و بدن خود را به عبادت وامی‌دارد.
همچنین در آن روایت معروف دارد که امیرالمؤمنین ظاهرا در وقتی که می‌رفتند به صفین ، یعنی در جنگ صفین در مسیری که از کوفه به طرف شام به طرف لشکرگاه معاویه حرکت می‌کردند، رسیدند به همین سرزمین نینوا (سرزمین کربلا )، در آن جا یک مشت از این خاک را برداشتند و بوییدند و بعد فرمودند: «ایه لک ایتها التربه، لیحشرن منک اقوام یدخلون الجنه بغیر حساب»؛ یعنی خوشا به تو که از میان تو گروهی محشور خواهند شد که بدون حساب وارد بهشت می‌شوند. بعد فرمود: «مناخ رکاب و مصارع عشاق»؛ اینجا بارانداز سواران و قتلگاه عاشقان است، که نسبت به اصحاب امام حسین کلمه " عشاق " تعبیر شده. این روایت در کتب مقاتل از جمله کتاب نفس المهموم مرحوم حاج شیخ عباس قمی هست.
پس به این قرصی که اصلا در قرآن کریم و روایات اسلامی، این کلمه و مشتقات آن به چشم نمی‌خورد، به این شدت نیست، هست ولی کم است. و ثانیا یک وقت می‌گویید که خود این کلمه به چشم نمی‌خورد، در این صورت می‌گوییم لفظ که نمی‌تواند موضوع بحث باشد، اگر چیزی مورد اکراه اسلام باشد معنای آن مورد اکراه است نه لفظ آن که بگوییم اسلام از این لفظ تنفر دارد.
حال گیرم که این لغت (عشق) به کار نرفته است، معنا چطور؟ این لغت در مورد خدا هم به کار برده نشده است الا همان جمله «من عشق العباده و احبها» یا کم به کار برده شده است، ولی این معنا به کار برده شده است. مگر در دعای کمیل نمی‌خوانیم: «و اجعل قلبی بحبک متیما»؛ قلب مرا از محبت خودت لبریز کن. " متیم " همان حالتی را می‌گویند که ما " عشق " می‌نامیم. در چند تعبیر دیگر نیز در دعای کمیل نظیر این مطلب هست.

منبع: ویکی فقه

ابراز محبت و عشق ورزيدن در زندگي زناشويي

صفحه اصلی / مقالات / ازدواج  / عشق / ابراز محبت و عشق ورزيدن در زندگي زناشويي

ابراز محبت و عشق ورزيدن زناشویی

 

ابراز محبت و عشق ورزيدن در زندگي زناشويي

عشق ورزيدن به همسر

دوستي وقتي همسرش مسافرت بود،روي بعضي از سراميک هاي سفيد رنگ خانه،عکس و گل و شکلات چسبانده بود و روي چند عدد از آنها کلمات و جمله هاي محبت آميز نوشته بود، باور کنيد همسرش تا مدت ها سراميک ها را تميز نکرده بود که مبادا نوشته ها پاک شود! تصور کنيد که عشق آنها، با اين کار آقا، چقدر تازه شد!

 سرویس های برتر ما

برترین خدمات ما

  • 1

    سالن عقد با سفره عقد آکواریومی

    با دکوراسیون منحصر بفرد

  • 2

    عکاسی و فیلمبرداری حرفه ای

    توسط 2 گروه حرفه ای

  • 3

    موسیقی زنده

سرویس های ما

خدمات عکاسی و فیلمبرداری

اگر به دنبال ثبت خاطره انگیزترین روز زندگی خود هستید ما به شما دو تیم از حرفه ای ترین عکاسان و فیلمبردارانی که با سالن عقد خاطره همکاری دارند را پیشنهاد میدهیم . ثبت لحظات زیبای شما توسط بانو با تجهیزات پیشرفته نورپردازی و عکاسی

پذیرایی در سالن عقد

از زمان های گذشته تا به امروز رسم ایرانیان بر این بوده است که از مهمانان خود در روز عقد با میوه، شیرینی و نوشیدنی پذیرایی کنند. این بخش یکی از مهم ترین بخش های برگزاری مراسم است که پدر و مادر ها به آن توجه ویژه ای دارند. سالن عقد خاطره با آموزش افراد مجرب به بهترین حالت ممکن از مهمانان حاضر در سالن عقد پذیرایی می کند. ارائه این خدمت از طرف سالن عقد خاطره سبب شده تا دیگر دغدغه ای برای پذیرایی از مهمانان وجود نداشته باشد.

موسیقی زنده در سالن عقد

وجود موسیقی زنده در سالن عقد از بهترین خدماتی است که ارائه شده است. موسیقی زنده در سالن عقد خاطره توسط دف نواز بسیار حرفه ای صورت می پذیرد که موجب ایجاد جو بسیار شاد و پرنشاطی خواهد گردید.

امکانات سالن عقد با سفره عقد آکواریومی

علاوه بر امکاناتی که در بالا به آن ها اشاره شد، سالن عقد خاطره برای راحتی زوجین به بهترین حالت ممکن خدمات بسیار متنوع دیگری را نیز ارائه داده است. از جمله این خدمات وجود پارکینگ اختصاصی برای عروس و داماد است که با وجود آن عروس می تواند به راحتی وارد سالن عقد شود. همچنین وجود آسانسور این امکان را فراهم آورده است تا تردد برای مهمانان و عروس و داماد بسیار آسان انجام پذیرد.

گالری تصاویر

توضیح کوتاه در مورد تصاویر

عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس
عنوان عکس

خواندنی های قبل از ازدواج

مطالب خواندنی در خصوص مراحل قانونی و موارد حقوقی قبل از ازدواج انواع شروط مراحل ثبت قانونی ازدواج و . . .

مطالب منتخب ما

سالن عقد با سفره عقد آکواریومی

سالن عقد مکانی برای شروع یک زندگی عاشقانه می باشد و مهم ترین و خاطره انگیزترین لحظات زندگی هرفردی در سالن عقد ثبت می شود. به همین دلیل بسیاری از عروس و دامادهای جوان به دنبال یک سالن عقد شیک و مجلل برای برپایی مراسم ازدواج خود هستند. سالن عقد خاطره با سفره عقد آکواریومی انتخابی شایسته برای شما عروس و دامادهای خوش سلیقه و خوش ذوق می باشد و یکی از بهترین لوکس ترین مکان ها برای برپایی پیوند ازدواج به شمار می رود.

??? ????
عنوان مطلب

سالن عقد خاطره

سالن عقد خاطره با دو شعبه در شرق و یک شعبه در غرب تهران از بهترین سالن های تشریفاتی با دسترسی آسان از دو اتوبان امام علی و باقری به شعبه شرق و از اتوبان نواب به شعبه غرب بوده . این سالن با امکانات بی نظیر و با مناسب ترین قیمتها خود می تواند بهترین گزینه برای خاص پسندان باشد.

متن کامل

ارتباط با ما

شما از طریق راه های زیر می توانید با ما در ارتباط باشید:

  • فکس : ---------
  • موبایل : 09391190250 - 09121089595
  • ایمیل: username@emailsite.com
  • آدرس پستی: خیابان دماوند غرب ،اول خیابان آیت،پلاک567